جدول جو
جدول جو

معنی نوسازی - جستجوی لغت در جدول جو

نوسازی
(نَ / نُو)
بنای نو. (ناظم الاطباء). نو ساختن، مرمت. تعمیر. (ناظم الاطباء). تجدید بنا کردن. دوباره ساختن
لغت نامه دهخدا
نوسازی
بازسازی، تعمیر، مرمت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوسازی
تجديدٌ
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به عربی
نوسازی
Renovation
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نوسازی
rénovation
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوسازی
리노베이션
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به کره ای
نوسازی
पुनर्निर्माण
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به هندی
نوسازی
renovación
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نوسازی
renowacja
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به لهستانی
نوسازی
реконструкция
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به روسی
نوسازی
реконструкція
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نوسازی
renovatie
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به هلندی
نوسازی
Renovierung
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به آلمانی
نوسازی
ristrutturazione
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نوسازی
পুনর্নির্মাণ
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به بنگالی
نوسازی
ukarabati
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نوسازی
renovasi
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نوسازی
yenileme
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نوسازی
نوسازی
دیکشنری اردو به فارسی
نوسازی
نوسازی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به اردو
نوسازی
การปรับปรุงใหม่
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به تایلندی
نوسازی
שִׁפּוּץ
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به عبری
نوسازی
renovação
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نوسازی
翻新
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به چینی
نوسازی
改修
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوساز
تصویر نوساز
تازه ساز، تازه ساخته شده، عمارتی که تازه ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
(نَ وَ)
منسوب به نوسان.
- حرکت نوسانی، جنبش چیزی در جای خود
لغت نامه دهخدا
از:ناساز + ی، اسم معنی، حاصل مصدر، (حاشیه برهان قاطعچ معین)، مخالفت کردن، (برهان قاطع) (آنندراج)، مخالفت، عدم موافقت، (ناظم الاطباء)، مخالفت، (انجمن آرا)، دشمنی، ناسازگاری، کج روی، ستیزه خوئی:
گردون ستیزه کار دیدی که چه کرد
ناسازی روزگار دیدی که چه کرد،
مشتاق اصفهانی،
، تناقض، بی ادبی، گستاخی، بهانه گیری، (ناظم الاطباء)، بی اصولی، خارج مبحث بودن، (برهان قاطع) (آنندراج)، بی اصولی، بی آهنگی، (ناظم الاطباء)، بدوضعی، (برهان قاطع) (آنندراج)، تزویر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
تغنی. نغمه پردازی، قول سازی. ترانه سازی. (یادداشت مؤلف) :
هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد
بلبل به نواسازی حافظ به غزل گوئی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
در مقابل زیرسازی در بعض کارها چون سنگ کاری بنا و اسفالت کردن پشت بام و خیابانها و غیره گفته میشود، ساختن قسمت سطحی خیابان و جاده و غیره
لغت نامه دهخدا
در ترکیب حاصل مصدر سازدبمعنی مهربانی کردن لطف کردن: بنده نوازی چاکرنوازی کوچک نوازی مهمان نوازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصنیف سازی: هر مرغ بدستانی در گلشن شاه آمد بلبل بنواسازی حافظ بغزل گویی. (حافظ. 354)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسازی
تصویر ناسازی
مخالفت، دشمنی، ستیزه خوئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسازی
تصویر ناسازی
مغایرت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روسازی
تصویر روسازی
جعل
فرهنگ واژه فارسی سره