جدول جو
جدول جو

معنی نور - جستجوی لغت در جدول جو

نور
(دخترانه)
روشنایی، فروغ، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
تصویری از نور
تصویر نور
فرهنگ نامهای ایرانی
نور
فروغ، شید، روشنایی
تصویری از نور
تصویر نور
فرهنگ واژه فارسی سره
نور
شکوفه، غنچه، شکوفۀ سفید
تصویری از نور
تصویر نور
فرهنگ فارسی عمید
نور
روشنایی، تابش، فروغ، فروز مثلاً نور چراغ، نور آفتاب
کنایه از توانایی دیدن
کنایه از رونق،
بیست و چهارمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۶۴ آیه،
نور اسپهبد: فره کیانی، نفس ناطقه، روح انسانی
نور اسفهبد: فره کیانی، نفس ناطقه، روح انسانی، نور اسپهبد
نور بصر: روشنایی چشم، قدرت بینایی، کنایه از فرزند عزیز، کنایه از شخص عزیز، نور دیده
نور چشم: روشنایی چشم، قدرت بینایی، کنایه از فرزند عزیز، کنایه از شخص عزیز، نور دیده
نور دیده: روشنایی چشم، قدرت بینایی، کنایه از فرزند عزیز، کنایه از شخص عزیز
نور رستگاری: چراغ یا مشعلی که قایق ها و کشتی های کوچک هنگام خطر غرق شدن روشن می کنند تا قایق ها و کشتی های دیگر به کمک آن ها بشتابند، برای مثال در جبین این کشتی نور رستگاری نیست / یا بلا از او دور است یا کرانه نزدیک است
تصویری از نور
تصویر نور
فرهنگ فارسی عمید
نور
شکوفه غنچه شکوفه سپید یا زرد را در تازی (زهر) خوانند، روشن گردیدن بنگرید به نور، شکست یافتن، گریختن، گریزانیدن، دور شدن، ترس از چفته (تهمت) سریانی تازی گشته نورا (پژوهش واژه های سریانی) شیت شید روشنایی کولی دوره گرد شکوفه سپید، شکوفه: شاخ ز نور فلک انگیخته، غنچه، جمع انوار. روشنایی فروغ مقابل تاریکی ظلمت، شعاع: نور خورشید چون از روزنی در خانه ای تاریک شودجز در برابر روزن نیفتد. یاترکیبات اسمی: انکسار. یا نور بصر. نور چشم. یا نور چشم. روشنایی چشم، فرزندقره العین. یا نور دو دیده. نور چشم. یا نور دیده. نور چشم. یا نور رستگاری. رستگاری. یا نور عذرا. ذات مریم 4 مادر عیسی. یا نور مبین. پیغمبر اسلام، (اشراق) وجود. توضیح حکمت اشراق مبتنی بر قاعده نور و ظلمت (بجای وجود و ماهیت در حکمت مشا) است و چنانکه موجودات بالذات و بالعرضاندنور بالذات و بالعرض است که نور حسی و عقلی باشد، شیخ اشراق نور را تعریف کرده است بانچه ظاهر بنفسه و مظهر لغیره باشد، یا نور اتم. (اشراق) ذات مبداالمبادی. یا نور اخس. (اشراق) نفوس مدبره. یا نور اسفهبدی. (اشراق)، یا نور اعظم. (اشراق) ذات حق تعالی. یا نور اعلی. (اشراق) ذات حق تعالی. یا نور اقرب (اشراق) نوری است که اول صادر محسوب میشود. یا نور اقهر. (اشراق) ذات حق تعالی که اقهر انوار و اعظم و اعلای آنهاست. یانور انقص. (اشراق) هر یک از انوار در مراتب نازله ناقصتر از نور مافوق و انوارعالیه است تا برسد به انوار مدبره انسیه و انوار حسیه ذاتیه و انوار حسیه عرضیه. یا نور الهی. ذات حق تعالی، روشنایی غیبی که از جانب حق تعالی بسوی خلق افاضه شود. یا نور اول. (اشراق) نور اقرب و نور صادر اول است. یا نور بارق. نوریست که از ناحیه نورالانوار بر دل اهل تجرید تابش کند. یا نور برزخی. (اشراق) نوریست که در عالم اجسام است، هر یک از انوار مدبره اجساد. یا نور تام. (اشراق) نور اول نور اقرب. یا نور ثالث. (اشراق) عقل سوم. یا نور ثانی. (اشراق) عقل دوم. یا نور جوهری. (اشراق) نور مجرد حی فاعل قایم بذات است مقابل نور عرضی. یا نور حقیقی. (اشراق) ذات حق تعالی. یا نور حی. (اشراق) نور جوهری است که نفس باشد، یا نور سافل. (اشراق) هر یک از انوار نسبت بمافوق و نور عالیتراز خود سافل است. یا نور سانح. (اشراق) نور اول نور اقرب، هر نور فایض بمادون. یا نور شعاعی. (اشراق) هر یک از انوار حسیه. یا نور عارضی. (اشراق) سهروردی انوار را به دو قسم کرده: یکی نور بالذات و غیر عارضی و دیگر نور عارضی. نور عارضی را هم دو قسم کرده است: آنچه در مجردات است. قسم اول مانند نور آفتاب وغیره. قسم دوم مانند نفوس و جزآنها. یا نور عظیم. (اشراق) نور اقرب نور اول. یا نور فایض (فائض) (اشراق)، هر یک از انوار مجرده فایض بمادون خود میباشد. نور سانح، باعتباری نورالانوار. یا نور قاهر. (اشراق) هر یک از انوار مدبره فلکیه. نورهای قاهرانوار طولیه اند. یا نور قایم (قائم)، (اشراق)، هر یک از انوار مجرده را نور قایم گویندزیرا انوار مجرده قایم بذات خودندمقابل نور عارض، هر یک از انوار مجرده طولیه. یا نور قدسی. (اشراق) نور مجرد. یا نور قهار. (اشراق) نورالانوار ذات حق تعالی. یا نور قیوم. (اشراق) نور الانوارذات حق تعالی. یا نور متصرف. (نورالمتصرف)، (اشراق) نور مدبر. یا نور مجرد. (اشراق) نوریست مجرد و قایم بذات که قابل اشاره حسیه نباشدمقابل نور عارضی یا نور مجرد مدبر. (اشراق) نفس ناطقه. یا نور محض. (اشراق) نور مجرد که غیر مشوب به ظلمت است. یا نور محمد (ی)، وجود شریف پیامبران اسلام. یا نور مستعار. (نورالمستعار)، (اشراق) نوریست که از راه اشراق انوار علوی بر سوافل پدیدآید یا نور مستفاد (نورالمستفاد)، (اشراق) نور مکتسب از غیر است مانند نورماه که مستفاد از خورشید است و نور اول و اقرب که مستفاد از نورالانوار است. یا نور مفید. (اشراق) نورالانوارمفید کل انوار است و هر یک از انوار طولیه مفید نور میباشند بمادون خود. در انوار محسوسه آفتاب نور مفید است. یا نور مقدس. (اشراق) نورالانوار. یا نور ناقص. (اشراق) هریک از انوار سافله نسبت بنور عالی خود ناقص است و کلیه انوار نسبت به نورالانوار ناقص باشند
فرهنگ لغت هوشیار
نور
((نَ یا نُ))
شکوفه سپید، شکوفه، غنچه، جمع انوار
تصویری از نور
تصویر نور
فرهنگ فارسی معین
نور
روشنایی، فروغ، مقابل تاریکی، ظلمت، شعاع، قدرت دید، سو، سوره بیست و چهارم از قرآن کریم، رونق، جلوه
تصویری از نور
تصویر نور
فرهنگ فارسی معین
نور
Light
تصویری از نور
تصویر نور
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نور
luz
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نور
luz
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نور
światło
دیکشنری فارسی به لهستانی
نور
свет
دیکشنری فارسی به روسی
نور
світло
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نور
licht
دیکشنری فارسی به هلندی
نور
Licht
دیکشنری فارسی به آلمانی
نور
lumière
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نور
luce
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نور
प्रकाश
دیکشنری فارسی به هندی
نور
আলো
دیکشنری فارسی به بنگالی
نور
ışık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نور
دیکشنری فارسی به کره ای
نور
nuru
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نور
دیکشنری فارسی به چینی
نور
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نور
אֹור
دیکشنری فارسی به عبری
نور
cahaya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نور
แสง
دیکشنری فارسی به تایلندی
نور
نورٌ
دیکشنری فارسی به عربی
نور
روشنی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آنور
تصویر آنور
فرانسوی بی دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنور
تصویر آنور
بیدم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خنور
تصویر خنور
آلات و لوازم خانه از ظرف و کاسه و کوزه و خم و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنور
تصویر تنور
محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنور
تصویر سنور
گربه، مهره های گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منور
تصویر منور
نورانی، روشن شده، درخشان
فرهنگ فارسی عمید