جدول جو
جدول جو

معنی نواکز - جستجوی لغت در جدول جو

نواکز
(نَ کِ)
جمع واژۀ ناکز. رجوع به ناکز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نواز
تصویر نواز
نواختن، دلجویی، پسوند متصل به واژه به معنای نوازنده مثلاً دلنواز، مهمان نواز،
پسوند متصل به واژه به معنای آرامش بخش مثلاً روح نواز،
کسی که ساز موسیقی را به صدا درمی آورد، نوازنده، پسوند متصل به واژه به معنای زننده، مثلاً دف نواز، نی نواز،
پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً دستان نواز
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
گول گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). نوک. نواک (ن / ن ) . (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ کِ)
جمع واژۀ ناکس. رجوع به ناکس شود
لغت نامه دهخدا
(نَ کِ)
در تداول عوام، جمع واژۀ کلمه فارسی نوکر است به سیاق عربی
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نواکه. گولی. (یادداشت مؤلف). رجوع به نواکه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ کِ)
جمع واژۀ ناکبه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ قِ)
نواقز الدابه، دست و پای ستور. (منتهی الارب). جمع واژۀ ناقزه. نیز رجوع به نوافز شود
لغت نامه دهخدا
(نَ فِ)
نوافز الدابه، پاهای ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). واحد آن نافزه است، و مشهورتر نوافز است. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نوک. نواکه. گول و احمق شدن. (از المنجد) (از اقرب الموارد). رجوع به نواکه شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
اسم فاعل از نکز است. رجوع به نکز شود، چاهی که آبش تمام شده یا کم شده باشد. (از معجم متن اللغه) : بئر ناکز،فنی مأها. (اقرب الموارد). نفد مأها. (از المنجد). چاه کم آب. یا چاهی که آب آن سپری شده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ج، نواکز. نکز
لغت نامه دهخدا
(کِ)
زننده. مشت زننده. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از وکز به معنی زدن و با مشت زدن. رجوع به وکز شود
لغت نامه دهخدا
نوازش: از نواز شاه آن زار حنیذ در تن خود غیرجان جانی ندید (ندید)، (مثنوی. نیک. 541: 6)، در ترکیب بمعنی نوازنده آید: بنده نوازکوچک نوازگوش نوازمهمان نواز
فرهنگ لغت هوشیار