جدول جو
جدول جو

معنی نواقیسی - جستجوی لغت در جدول جو

نواقیسی(نَ)
کسی که ناقوس می زند. (ناظم الاطباء). رجوع به ناقوس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
ناقوس ها، زنگهای بزرگی که در کلیسا نصب می کنند و هنگام مراسم مذهبی نواخته می شود، جمع واژۀ ناقوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوامیس
تصویر نوامیس
ناموس ها، شرف ها، عفت ها، عصمت ها، کنایه از آگاه و مطلع به باطن امور، راز ها، سرها، کاردان ها، کمینگاههای صیاد، جمع واژۀ ناموس
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
دختر دختر (؟). (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ سی ی)
نوعی از انگور سپید نیکو که در سرات خیزد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
امیر علیشیربن الوس، ملقب به نظام الدین و متخلص به نوائی و فانی یا فنائی. از احفاد جغتای پسر چنگیز و از مشاهیر وزرای سلطان حسین میرزا بایقرا و از اعاظم دانشمندان و ادبای قرن نهم هجری است. وی به دو زبان فارسی و ترکی اشعار و دیوان دارد و صاحب تصانیف گوناگون است. در دوران قدرت و وزارت، حامی و مشوق هنرمندان و شاعران بود و با مولانا عبدالرحمن جامی ارادت و مصاحبت می ورزید. او راست: 1- دیوان فارسی، بالغ بر شش هزار بیت. 2- اربعین منظوم. 3- تاریخ الانبیاء، به ترکی. 4- تاریخ ملوک عجم، به ترکی. 5- ترجمه اللغه الترکیه بالفارسیه. 6- نسائم المحبه، در ترجمه ترکی نفحات الانس جامی. 7- حیره الابرار. 8- لیلی و مجنون. 9- فرهاد و شیرین. 10- سبعۀ سیاره. 11- سد اسکندری یا اسکندرنامه. 12- خمسۀ المتحرین، به زبان ترکی در شرح حال جامی. 13- دیوان ترکی، شامل چهار کتاب: غرایب الصغر یا غرایب النوائب، نوادر الشباب، بدایع الوسط، و فوائد الکبر. 14- سراج المسلمین. 15- عروض ترکی. 16- مثنوی لسان الطیر. 17- محاکمه اللغتین. 18- محبوب القلوب. 19- مفردات، در معما. 20- منشآت ترکی. 21- منشآت فارسی. 22- نظم الجواهر. 23- مجالس النفایس، که از مهمترین تألیفات او و تذکره ای است در شرح حال قریب 350 تن از معاریف معاصران او به زبان ترکی. وی به سال 906 هجری قمری در 63سالگی وفات یافت. از اشعار پارسی اوست:
رسد هر کس به مقصودی ز یارب یارب شبها
چرا مقصود من حاصل نشد یارب ز یاربها
نگویم بهر تشریف قدومت خانه ای دارم
غریبم، خاکسارم، گوشۀ ویرانه ای دارم.
(از ریحانه الادب ج 4 ص 235 و مجمع الفصحاء ج 1 ص 41 و تذکرۀ نصرآبادی ص 470 و فهرست کتاب خانه مدرسه سپه سالار ج 2 ص 538).
و نیز رجوع به متفرقات الذریعه و کشف الظنون و بهارستان جامی ص 122 و تذکرۀ دولتشاه ص 494 و مجالس النفایس ترجمه حکیم ص 357 و تحفۀ سامی ص 179 و آتشکدۀ آذر ص 23 و تاریخ کثیره ص 144 و مرآهالخیال ص 72 و نگارستان سخن ص 72 و 133 و طرایق الحقایق ج 3 ص 46 و اسماء المؤلفین وآثار المصنفین ج 1 ص 739 و از سعدی تا جامی ص 469 ومجلۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 1 شمارۀ 5 ص 32 ومیر علی شیر نوائی تألیف علی اصغر حکمت و فرهنگ سخنوران ص 616 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو)
مهدی منشی (میرزا...) ، فرزند حاجی ملا آقابابا تاجرشیرازی. از شاعران قرن سیزدهم هجری است. او راست:
ما مست شراب وحدتیم ای ساقی
سرخوش ز می محبتیم ای ساقی.
(از آثار العجم ص 571).
و رجوع به فارسنامۀ ناصری ج 2 ص 77و فرهنگ سخنوران ص 617 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو کَ)
دهی است از دهستان اواوغلی از بخش حومه شهرستان خوی، در 9 هزارگزی شمال شرقی خوی بر سر راه خوی به جلفا، در جلگۀ معتدل هوائی، در کنار رود قطور واقع است و 265 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه قطور، محصولش غلات و پنبه و کرچک و زردآلو، شغل اهالی زراعت و جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام نوائی است از موسیقی، (انجمن آرا) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)،
نام لحن بیست و ششم است از سی لحن باربد، (برهان قاطع) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء)، و آن را از صدای ناقوس ترسایان اقتباس کرده اند و آن را صوت ناقوس گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)، در فهرستی که نظامی از الحان باربدی در خسرو و شیرین آورده، ششمین لحن است:
چو ناقوسی بر اورنگ آمدی باز
شدی اورنگ چون ناقوس زآواز،
(از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)،
چون صفیری بزند کبک دری در هزمان
بزند لقلقه بر کنگره بر ناقوسی،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(نَ قِ)
منسوب به نواقل است. رجوع به نواقل شود، ادارۀ نواقلی، ادارۀ طرق. ادارۀ راه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ ناقور. رجوع به ناقور شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ج ناموس. رجوع به ناموس شود، نوامیس الهیه، قوانین شرعی. (یادداشت مؤلف) ، علم نوامیس، یکی از شعب علم سیمیاست. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به تذکرۀ ضریر انطاکی ص 63 شود، علم نوامیس، حکمت عملی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
به معنی نوشتن به صورت مزید مؤخر در این ترکیبات مستعمل است: تندنویسی. خفیه نویسی. خوش نویسی. دعانویسی. رقعه نویسی. روزنامه نویسی. رونویسی. نامه نویسی. و دیگر ترکیباتی که ذیل نویس آمده است. رجوع به هر یک از این ترکیبات در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ ناووس. رجوع به ناووس و نائوس شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
منسوب به طواویس که قریه ای است در هشت فرسنگی بخارا. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ ناقوس. رجوع به ناقوس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نواقلی
تصویر نواقلی
منسوب به نواقل. یا اداره نواقلی اداره طرق اداره راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواقیر
تصویر نواقیر
جمع ناقور، کرنای ها جمع ناقور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوامیس
تصویر نوامیس
جمع ناموس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواسی
تصویر نواسی
انگور بیدانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
ششم از سی آوای باربد منسوب به ناقوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
جمع ناقوس، درای ها جمع ناقوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
نام لحن بیست و ششم از سی لحن باربد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
((نَ))
جمع ناقوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوامیس
تصویر نوامیس
((نَ))
جمع ناموس
فرهنگ فارسی معین