جدول جو
جدول جو

معنی نواعم - جستجوی لغت در جدول جو

نواعم(نَ عِ)
جمع واژۀ ناعمه. نرم تنان. (یادداشت مؤلف). رجوع به ناعمه شود
لغت نامه دهخدا
نواعم
جمع ناعمه، زنان فراخزی مرغزاران نرم تنان جمع ناعمه
تصویری از نواعم
تصویر نواعم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناعم
تصویر ناعم
نرم، ملایم، نازک و لطیف
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
نام کوهی است. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نعیم و ناعم، دو کوه است بر جانب راست تنعیم در نزدیکی مکه. (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(نَوْ وا)
کسی که بسیار می خوابد یا خواب طولانی می کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ دِ)
جمع واژۀ نادم. رجوع به نادم شود
لغت نامه دهخدا
(نَ جِ)
جمع واژۀ ناجمه. رجوع به ناجمه و ناجمی شود: در اکتساب خیرات و احتساب مبرات... و جد در اصلاح نواجم شر و نوابع فتنه بر عمیدالجیوش بیفزود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 288)
لغت نامه دهخدا
(نَ عِ)
جمع واژۀ بنات النعش، مانند ابارص که جمع واژۀ سام ابرص است. (از تاج العروس). رجوع به بنات النعش شود
لغت نامه دهخدا
(نَ عِ)
جمع واژۀ ناعسه. رجوع به ناعسه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ عِ)
جمع واژۀ ناعجه. رجوع به ناعجه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ عِ)
جمع واژۀ ناعبه. رجوع به ناعبه شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
مولی رسول اﷲ، از صحابه است. مؤلف الاصابه احتمال داده است که این شخص همان ناعم بن اجیل مولی ام السلمه باشد. رجوع به الاصابه ج 5 ص 224 و نیز رجوع به همان کتاب و همان مجلد ص 228 شود
ابن اجیل الهمدانی، مولی ام السلمه. از صحابه است، وی به سال هشتادم هجرت وفات یافت. رجوع به الاصابه ج 5 ص 224 شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
متنعم. (از معجم متن اللغه). فراخ عیش و نیکوزندگانی. (ناظم الاطباء). عیش ناعم، ذونعمه. (از اقرب الموارد) ، نرم. لین. (ناظم الاطباء). نرم. لطیف. (فرهنگ نظام) : نعم الشی ٔ نعومه، لان ملمسه، فهو ناعم. (از اقرب الموارد) ، نبت ناعم، گیاه نازک و نرم. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). گیاه مستقیم مستوی. (اقرب الموارد) ، ثوب ناعم، جامۀ نرم و نازک. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). الثوب اللین الملمس. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نُوْ وا)
جمع واژۀ نائم. رجوع به نائم شود
لغت نامه دهخدا
(نُ)
خواب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نوم. (اقرب الموارد) : اخذه نوام، خواب گرفتش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
کلاتی در خیبر، جامه تنک جامه کش، گیاه نازک، فراخزی فراخ عیش نیکو زندگانی، بانعمت: (عیش ناعم)، نرم و نازک: (نبات ناعم ثوب ناعم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوام
تصویر نوام
بیماری خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعم
تصویر ناعم
((عِ))
فراوان، فراوان نعمت، نرم، لطیف
فرهنگ فارسی معین