هرچه پیش آید از مرغ و وحش. (منتهی الارب) (آنندراج). هرچه پیش آید شخصی را از مرغ و وحش. (ناظم الاطباء). مقابل قعید. آنچه از وحش و طیر که از پیش روی تو درآید. (از اقرب الموارد) (از المنجد). مایستقبلک من امامک من الطیر و الظباء و الوحش و غیرها مما یزجر. (معجم متن اللغه) ، گوسپند. کبش. عنز. (اقرب الموارد). یقال: ما له ناطح و لا خابط، یعنی او را نه گوسپندیست و نه شتری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از معجم متن اللغه). ای لا شی ٔ له، او را چیزی نیست. (از اقرب الموارد) (المنجد) ، رنج. سختی. (آنندراج). یقال: اصابه ناطح من الدهر، ای امر شدید. (منتهی الارب). رنج. سختی. شدت. (ناظم الاطباء). امر شدید پرمشقت. (معجم متن اللغه). ج، نواطح
هرچه پیش آید از مرغ و وحش. (منتهی الارب) (آنندراج). هرچه پیش آید شخصی را از مرغ و وحش. (ناظم الاطباء). مقابل قعید. آنچه از وحش و طیر که از پیش روی تو درآید. (از اقرب الموارد) (از المنجد). مایستقبلک من امامک من الطیر و الظباء و الوحش و غیرها مما یزجر. (معجم متن اللغه) ، گوسپند. کبش. عنز. (اقرب الموارد). یقال: ما له ناطح و لا خابط، یعنی او را نه گوسپندیست و نه شتری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از معجم متن اللغه). ای لا شی ٔ له، او را چیزی نیست. (از اقرب الموارد) (المنجد) ، رنج. سختی. (آنندراج). یقال: اصابه ناطح من الدهر، ای امر شدید. (منتهی الارب). رنج. سختی. شدت. (ناظم الاطباء). امر شدید پرمشقت. (معجم متن اللغه). ج، نواطح
نطح و ناطح دو ستاره است از منازل قمر به برج حمل که هردو شاخ وی اند. (منتهی الارب) (آنندراج). نطح و ناطح نام دو ستاره است در شاخ حمل و آنها را شرطان گویند که یکی از منازل قمر است. (ناظم الاطباء). شرطان، و آن دو شاخ های حمل اند از منازل قمر. (اقرب الموارد)
نطح و ناطح دو ستاره است از منازل قمر به برج حمل که هردو شاخ وی اند. (منتهی الارب) (آنندراج). نطح و ناطح نام دو ستاره است در شاخ حمل و آنها را شرطان گویند که یکی از منازل قمر است. (ناظم الاطباء). شرطان، و آن دو شاخ های حمل اند از منازل قمر. (اقرب الموارد)