جدول جو
جدول جو

معنی نواتج - جستجوی لغت در جدول جو

نواتج
(نَ تِ)
جمع واژۀ ناتج. رجوع به ناتج شود، مواشی نواتج، ستور بچه آور. (از ناظم الاطباء). رجوع به ناتج شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ تی ی)
جمع واژۀ نوتی. رجوع به نوتی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ نوتاه. رجوع به نوتاه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ فِ)
جمع واژۀ نافجه. رجوع به نافجه و نافه شود، جمع واژۀ نافج. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به نافج و نافه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ عِ)
جمع واژۀ ناعجه. رجوع به ناعجه شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
آن که نگاهداری میکند ماده شتر را برای نتاج گرفتن. (ناظم الاطباء). الناتج للبهایم، کالقابله للنساء. (المنجد). ج، نواتج
لغت نامه دهخدا
(نَ)
هستۀ خرما. تخم خرما. (غیاث اللغات). نواه. رجوع به نواه شود، وزنی معادل پنج درم سنگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به نواه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوافج
تصویر نوافج
جمع نافج، از ریشه پارسی نافه ها
فرهنگ لغت هوشیار
نبات
فرهنگ گویش مازندرانی