جدول جو
جدول جو

معنی نوائع - جستجوی لغت در جدول جو

نوائع(نَ ءِ)
شاخه های خمیده. (منتهی الارب). جمع واژۀ نائعه. رجوع به نائعه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ ءِ)
جمع واژۀ نائره. رجوع به نائره شود
لغت نامه دهخدا
موضعی است در نجد بنی اسد را:
ارقنی اللیله برق لامع
من دونه التّینان والربائع
فواردات فقناً فالنائع
و من ذری رمان هضب فارع.
راجز (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نقیعه. رجوع به نقیعه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ بِ)
جمع واژۀ نابعه. رجوع به نابعه شود، نوابع البعیر،موضع خوی برآمدن از شتر. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ جِ)
جمع واژۀ ناجعه. رجوع به ناجعه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نوائع. جمع واژۀ نائع. رجوع به نائع شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
مصیبت ها. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). سختی ها. کارهای دشوار. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ نائبه. رجوع به نوایب و نائبه شود: هرکه را انیاب نوائب به سموم هموم خسته می گرداند به تریاق اشفاق او تداوی می ساخت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 3) ، تب هائی که به طور نوبه آید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نائحه. رجوع به نائحه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نوایی. رجوع به نوایی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نزیعه. رجوع به نزیعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
جمع واژۀ رائعه. (لسان العرب) (تاج العروس) (المنجد). رجوع به رائعه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شائعه: جأت الخیل شوائع و شواعی که قلب شوائع است، بمعنی متفرق آمدن مرکبهاست. (از تاج العروس) (از نشوءاللغه ص 16). رجوع به شواعی شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ)
شتران لاغراندام کم گوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
تشنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (شمس اللغات). ظمآن. عطشان. سخت تشنه. ج، نیاع. قوم جیاع نیاع. (اقرب الموارد) ، گرسنه. (شمس اللغات). پیچ پیچان رونده از گرسنگی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مایل. (اقرب الموارد). میل کننده. (شمس اللغات). خمیده. ج، نوائع: غصن نائع، شاخۀ خمیده. (ناظم الاطباء). نوائع، شاخهای خمیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روائع
تصویر روائع
جمع رائعه، شگفت ها، رویاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوائب
تصویر نوائب
مصیبتها، سختیها و کارهای دشوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوائح
تصویر نوائح
جمع نائحه، مو بندگان زن نیوه گران زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوائر
تصویر نوائر
جمع نائره، آفرازه ها آتش ها
فرهنگ لغت هوشیار