جدول جو
جدول جو

معنی نوآورانه - جستجوی لغت در جدول جو

نوآورانه
مبتکرانه
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
فرهنگ واژه فارسی سره
نوآورانه
إبداعيٌّ
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به عربی
نوآورانه
Innovative
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نوآورانه
innovant
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوآورانه
উদ্ভাবনী
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به بنگالی
نوآورانه
innovativo
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نوآورانه
inovador
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نوآورانه
innovador
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نوآورانه
innowacyjny
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به لهستانی
نوآورانه
инновационный
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به روسی
نوآورانه
інноваційний
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نوآورانه
innovatief
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به هلندی
نوآورانه
innovativ
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به آلمانی
نوآورانه
جدید
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به اردو
نوآورانه
inovatif
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نوآورانه
นวัตกรรม
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به تایلندی
نوآورانه
חדשני
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به عبری
نوآورانه
革新的な
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نوآورانه
创新的
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به چینی
نوآورانه
bunifu
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نوآورانه
नवोन्मेषी
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به هندی
نوآورانه
yenilikçi
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نوآورانه
혁신적인
تصویری از نوآورانه
تصویر نوآورانه
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ دَ)
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، در 24 هزارگزی جنوب غربی فلاورجان و یک هزارگزی مغرب جادۀ فلاورجان به پل گره واقع است و 1328 تن سکنه دارد. آبش از قنات و زاینده رود، محصولش غلات و برنج و پنبه، شغل مردمش زراعت و گله داری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
بدیع. تازه، باکوره. نوباوه. ناوباوه. (یادداشت مؤلف از زمخشری). نورس. تازه رس:
انگور نوآورده ترش طعم بود
روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نَ /نُو بَ نَ / نِ)
میوۀ نورس که چون تحفه کسی را برند یا فرستند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مبدع. مبتکر. نوآور. که بدعتی تازه نهد یا چیزی تازه و بی سابقه به وجود آورد
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوآورده
تصویر نوآورده
بدیع طرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوبرانه
تصویر نوبرانه
میوه تازه رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نودارانه
تصویر نودارانه
پولی که بعنوان انعام بشاگردان اصناف دهند، مژدگانی، صله
فرهنگ لغت هوشیار
نوبرانه
فرهنگ گویش مازندرانی