- نهس (فِ)
به دندان پیشین گرفتن و گزیدن گوشت راو برکندن. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). به دندان پیشین گزیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، گزیدن مار. (منتهی الارب) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (از متن اللغه). نهش. (متن اللغه) ، گاز گرفتن سگ کسی را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). عض. (متن اللغه). گزیدن سگ و هر صاحب نیشی کسی را و یا گرفتن و برکندن. (از ناظم الاطباء)
