جدول جو
جدول جو

معنی نهایه - جستجوی لغت در جدول جو

نهایه
(فِ دا)
نیک خردمند گردیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نهایه
(نِ یَ)
پایان. (دهار). کرانه. کناره. (صحاح الفرس). پایان چیزی و غایت آن. (از منتهی الارب) (از متن اللغه). رجوع به نهایت شود، سرچوب عران در بینی شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از متن اللغه). سر چوبی که در بینی شتر کنند. (ناظم الاطباء) ، چوب که بر آن بار بردارند. (منتهی الارب) (آنندراج). چوبی که بارها بر آن نهند و حمل کنند وبه فارسی آن را ناهو گویند. (از متن اللغه) ، عقل. (متن اللغه)
نهایه. نهایت. پایان. رجوع به نهایت شود
لغت نامه دهخدا
نهایه
نهایت در فارسی فرجام بافدم هم چنان سرمه که دخت خوبروی هم بسان گرد بر دارد ازوی گر چه هر روزاندکی بر داردش بافدم روزی به پایان آردش (رودکی) چه بایدت کردن چنین بافدم مگر خانه روبی چوروبه به دم (ابوشکور بلخی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفایه
تصویر نفایه
چیزی که آن را به واسطۀ پستی از چیز دیگر جدا کنند و دور بیندازند، ناسره، پست، زبون، برای مثال با مردم «نفایه» مکن صحبت / زیرا که از نفایه بیالایی (ناصرخسرو - ۷)، سخن ناشایست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
پایان و آخر چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاله
تصویر نهاله
نهال، شاخۀ درخت یا چوبی که صیادان به صورت مترسک برای راندن شکار به سوی دام یا شکارگاه درست می کردند، شکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهیه
تصویر ناهیه
ناهی، نهی کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع، رادع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفایه
تصویر نفایه
تیره و تاریک، تیره رنگ، تیرگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
پایان، آخر، پایان امری یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاده
تصویر نهاده
گذارده شده، گذاشته، مقدرکرده، مقدر، ذخیره، پس انداز، ودیعه، سپرده، گسترده، چیده، مدفون، استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
عاقبت، آخر، غایت، پایان، حد، کرانه، سرانجام، تک، منتهی، ته
فرهنگ لغت هوشیار
گذاشته چای داده، نصب شده، منصوب معین، مقرر، وضع کرده، قرار داده مواضعه کرده، معاهده بسته، فرض کرده متوهم، محسوب انگاشته، گرفته (بمفهومی)، مقدر. یا ننهاده. نامقدر: (روزی ننهاده)، کنار گذاشته، مرتبه وضعی از مراتب اعداد عدد وضعی باصطلاح شمار گران. یا چیزی نهاده. ذخیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهاله
تصویر نهاله
نوعی مالیات یا عوارض (ایلخانان)
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که مرد ناهار (گرسنه) بخورد (رشیدی) : طعام اندکی که بدان ناشتا کنند: (من دوش بکف داشتم آن زلف همه شب وز دو لب او کرده ام امروز نهاری) توضیح السامی فی الاسامی در معنی الهنه و السلفه و اللهجه (نهاری) را آورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
نهایی در فارسی فرجامین منسوب به نهایت: آخری آخرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکایه
تصویر نکایه
نکایت در فارسی پیروزی بر دشمن، کشتن زخم رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
نفایه در فارسی دور انداختنی آخال، نبهره ناسره هر چیز که بسبب فساد و پستی و بی قیمتی بدور انداخته شود، نبهره ناسره. همه گشته نفایه سیم و دغل آنکه گفتش خدای: بل هم اضل. (حدیقه. مد. 678)، جمع نفایات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهیه
تصویر ناهیه
مونث ناهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهایه
تصویر طهایه
آشپزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهاده
تصویر نهاده
((نَ دِ))
جای داده، نصب شده، مقرر، معاهده بسته، فرض کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهاله
تصویر نهاله
((نَ لَ یا لِ))
نوعی مالیات یا عوارض (ایلخانان)
فرهنگ فارسی معین
((نِ لِ))
شاخه درخت یا چوبی که شکارچی برای راندن شکار به سوی دام از آن استفاده می کند، شکار، صید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
((نِ یَ))
پایان، انتها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
((نَ))
پایان، آخر
فرهنگ فارسی معین
((نَ یِ))
فهرستی (از آگاهی های کتاب شناسی یا مراجع و مآخذ) که معمولاً براساس حروف الفبایی در پایان یا آغاز کتابی مرتب شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناهیه
تصویر ناهیه
((یَ))
مؤنث ناهی، جمع نواهی
فرهنگ فارسی معین
((نُ یا نَ یِ))
هرچیزی که آن را به سبب پستی و بی قیمتی از چیز دیگر جدا کرده و به دور اندازند، نبهره، ناسره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقایه
تصویر نقایه
((نُ یَ))
پاکیزه شدن، برگزیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
پایان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
کرانین، پایانی، فرجامین، انجامین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نمایه
تصویر نمایه
ایندکس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
Final, Terminal, Ultimate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
final, terminal, último
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
final, terminal, último
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
ostateczny, terminalny
دیکشنری فارسی به لهستانی