جدول جو
جدول جو

معنی نهاوش - جستجوی لغت در جدول جو

نهاوش
(نَ وِ)
ستمها و تنگ گرفتگی ها مردم را. (منتهی الارب) (آنندراج). مظالم و اجحافات بر مردم. فی الحدیث: من اکتسب مالاً من نهاوش کانه نهش من هنا و هنا. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
نهاوش
ستمها و تنگ گرفتگی ها مردم را
تصویری از نهاوش
تصویر نهاوش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ وِ)
جمع واژۀ تهواش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تهواش شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
آمیخته شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وُ)
دهی است از دهستان نعلین بخش سردشت شهرستان مهاباد. در 34هزارگزی شمال سردشت و 13هزارگزی شمال غربی جادۀ سردشت به مهاباد، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 129 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ وِ)
آنچه به دزدی و غصب برند. (منتهی الارب) (آنندراج). هر مال غیرحلالی که از غصب و دزدی و جز آن به دست آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حرام. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ناگاه، بی خبر، دفعهً، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ نهواش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فُ مَ)
متناهی بودن در عقل. نهی بودن. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، خام و نیم پز بودن گوشت. (از متن اللغه). از استعمالات شاذ است. (از منتهی الارب) (از متن اللغه). نهاء. نهائه. نهؤ. نهواه. (متن اللغه). رجوع به نهاء شود
لغت نامه دهخدا
(نَهَْ)
تنگ گرفتگی بر مردم. ج، نهاویش. (ناظم الاطباء). رجوع به نهاویش شود
لغت نامه دهخدا
(وِ)
ناویدن. نوسان. اسم مصدر از ناویدن
لغت نامه دهخدا
(وُ)
به لغت زند و پازند امت را گویند مطلقاً یعنی امت هر پیغمبر. هاوشت، متعلق و وابسته. (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تهاوش
تصویر تهاوش
آمیخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوش
تصویر ناوش
عمل ناویدن
فرهنگ لغت هوشیار