جدول جو
جدول جو

معنی نهانک - جستجوی لغت در جدول جو

نهانک(نِ / نَ نَ)
نهانی:
چون نشنوی که دهر چه گوید همی ترا
از رازهای رب نهانک بزیر لب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهانی
تصویر نهانی
مخفی، مخفیانه، کنایه از خزینه، اندوخته، گنج، کنایه از حقیقت، معنی، راز، سر، کنایه از ضمیر، دل، باطن، کنایه از قبر، گور، مدفن، درونی، نامشهود، کنایه از در نهان، در دل، دزدانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهان
تصویر نهان
پوشیده، پنهان، نهفته، باطن، ضمیر، منزوی، غایب، اندوخته، ذخیره، ناشناس، نهانی، جدا، دور، دل،
قلب، اندرون، معنی، راز، سر، محرمانه، در خفا
نهان داشتن: پنهان کردن، پوشیده داشتن
نهان کردن: پنهان ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ نَ)
دهان خرد، (اصطلاح جانورشناسی) نام سوراخ بزرگی است در انتهای آزاد اسفنج که آب را به وسیلۀ سوراخهای بوینده می گیرد و از دهانک بیرون می ریزد. (از جانورشناسی عمومی دکتر فاطمی ص 233 و 335)
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ)
که پنهان از چشم دیگران کاری کند. که اعمال خویش از انظار پوشیده دارد. کنایه از ریاکار:
محرم از بهر نهانکاران به کار آید حریف
ما که پیدا می خوریم از کار محرم فارغیم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
احمد بن داود خراسانی، ملقب به نانک. از محدثین است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
از پایه گذاران و مروجین مذهب سیخ ها در هندوستان است. وی به سال 1469 میلادی در لاهور تولد یافت و به سال 1538 درگذشت
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ)
نقانق. نکانه. جهودانه. عصیب. مبار. (یادداشت مؤلف) : گفت زالا چه داری ؟ گفت نکانک و بژند. گفت بیار. پیش او اندرنهاد، اسب بداشت و بخورد. (تاریخ سیستان). گفت من نکانک و بژند زال خورده ام. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
مرکّب از: نان + ک، علامت تصغیر، نان کوچک. قرصۀ کوچک نان
لغت نامه دهخدا
تصویری از نهانی
تصویر نهانی
منسوب به نهان: پنهانی سری: (قسمی نهانیهاء عقلی و قسمی نهانیهاء شریعی) یا زندگی نهانی (زندگی)، در نهان پنهانی: (سید... با سه پسر براهی مجهول بیک هفته باصفهان آمد نهانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانک
تصویر نانک
قرص کوچک ازنان نان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهان
تصویر نهان
پنهان، مخفی، مستور، ظاهر و آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکانک
تصویر نکانک
نقانق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهانک
تصویر پنهانک
پنهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهانی
تصویر نهانی
((نِ))
پنهانی، سری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهان
تصویر نهان
((نِ))
نهفته، پنهان، سری، پنهانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهانی
تصویر نهانی
محرمانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهان
تصویر نهان
مخفی، مستتر، بطن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهادک
تصویر نهادک
آشوال
فرهنگ واژه فارسی سره
پنهانی، خفی، درخفا، زیرجلکی، محرمانه، مخفیانه
متضاد: آشکارا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باطن، پنهان، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، مختفی، مخفی، مضمر، ناآشکار، نامرئی، نهفته
متضاد: آشکار، آشکارا، ظاهر، هویدا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
Covertness, Secretiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
dissimulation, secretisme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بهانه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
скрытность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
Geheimhaltung, Geheimnistuerei
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
прихованість , прихованість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
tajność, tajemniczość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
隐蔽 , 隐秘性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
sigilo, secretismo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
segretezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
secretismo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
geheimhouding, geheimzinnigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
ความลับ , ความลับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
kerahasiaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پنهانکاری
تصویر پنهانکاری
गुप्तता
دیکشنری فارسی به هندی