جدول جو
جدول جو

معنی نهات - جستجوی لغت در جدول جو

نهات
(نَهَْ ها)
خر بسیاربانگ. (منتهی الارب). حمار نهاق. (متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، مرد سخت بانگ. (منتهی الارب). مرد زحار. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، شیر بیشۀ سخت آواز. (منتهی الارب). اسد. شیر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نهات
(فَ غَ مَ)
بانگ کردن شیر. (منتهی الارب) (از متن اللغه). زأر. (از اقرب الموارد). قیل هو دون الزئیر. (از منتهی الارب) (از متن اللغه). نهیت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، دم سرد و ناله برآوردن. (منتهی الارب). زحر. (متن اللغه). ناله برآوردن و دم سرد زدن. (ناظم الاطباء). نهیت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نهات
دم سرد ناله آه سرد کشیدن
تصویری از نهات
تصویر نهات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهضت
تصویر نهضت
(دخترانه)
حرکت، عزیمت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نهال
تصویر نهال
(دخترانه)
نهال، درخت یا درختچه نورس که تازه نشانده شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نجات
تصویر نجات
(پسرانه)
رهایی، خلاصی، آزادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نبات
تصویر نبات
(دخترانه)
ماده خوراکی سفت، بلورین، و شیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نهال
تصویر نهال
درخت تازه روییده یا تازه کاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجات
تصویر نجات
رهایی یافتن. خلاص، رهایی، کنایه از رستگاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
پایان، آخر، پایان امری یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاب
تصویر نهاب
به غنیمت بردن، غارت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهات
تصویر جهات
سوی، جانب، طرف، ناحیه
جهات اربعه: در علم جغرافیا جهت های چهارگانه، شامل مشرق، مغرب، شمال و جنوب، جهات اصلی
جهات اصلی: در علم جغرافیا جهت های چهارگانه، شامل مشرق، مغرب، شمال و جنوب، جهات اربعه
جهات فرعی: در علم جغرافیا جهت های چهارگانه، بین جهات اصلی، شامل شمال شرقی، جنوب شرقی، شمال غربی و جنوب غربی
جهات شش گانه: زیر، بالا، راست، چپ، پیش و پس، جهات سته
جهات سته: زیر، بالا، راست، چپ، پیش و پس، جهات شش گانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاب
تصویر نهاب
غارتگر، غنیمت برنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهضت
تصویر نهضت
جنبش، قیام مثلاً نهضت جنگل، حرکت، عزیمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبات
تصویر نبات
نوعی شیرینی بلورین که از شیرۀ شکر درست می کنند
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، علف، نبت، کلأ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهمت
تصویر نهمت
نیاز، حاجت، آرزو، همت در امری، حرص و شهوت به چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیات
تصویر نیات
نیت ها، قصدها، عزم ها، آهنگ ها، جمع واژۀ نیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهار
تصویر نهار
ناهار، گرسنه،
کنایه از کاهش، کاستی، برای مثال ملک برفت و علامت بدان سپاه نمود / بدان زمان که بسیج نهار کرد «نهار» (فرخی - ۵۲)
کنایه از کاهش تن، لاغری
روز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهزت
تصویر نهزت
فرصت، وقت مناسب برای کاری، زمان، وقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاز
تصویر نهاز
بزی که پیشاپیش گله حرکت کند، پیشرو گله، کنایه از پیشرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهات
تصویر دهات
داهی ها، زیرک ها، هوشیارها، باهوش ها، داناها، تیزفهم ها، جمع واژۀ داهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاد
تصویر نهاد
نهادن، سرشت، طبیعت، برای مثال خدای عرش جهان را چنین نهاد «نهاد» / که گاه مردم شادان و گه بود ناشاد (رودکی - ۴۹۵)، ضمیر، دل، سازمان، مؤسسه، بنیان، اساس، در علوم ادبی مسندٌالیه، روش، طرز، راه ورسم، مراسم، آیین، آداب، مقام، پایگاه، قرار، مواضعه
بافت
ادا کردن، پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لهات
تصویر لهات
زبان کوچک که در بیخ حلق قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهات
تصویر جهات
سوها، اطراف، جوانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثهات
تصویر ثهات
خواندن، بانگیدن بانگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهات
تصویر دهات
ده و دهها و قریه ها و روستاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهات
تصویر بهات
دروغباف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهت
تصویر ناهت
گلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکات
تصویر نکات
نکته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
پایان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهضت
تصویر نهضت
جنبش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نجات
تصویر نجات
رهایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهاد
تصویر نهاد
موسسه، ذات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهان
تصویر نهان
مخفی، مستتر، بطن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهشت
تصویر نهشت
وضع
فرهنگ واژه فارسی سره