جدول جو
جدول جو

معنی نماما - جستجوی لغت در جدول جو

نماما
(نَ)
به لغت یونانی به معنی سوسنبر باشد و آن نوعی از نعناع است و به عربی نمام الملک خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج). نمّام. نمام الملک. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را می گیرد و زائو را پرستاری می کند، ماماچه، مام ناف، بازاج، پازاچ، پیش نشین، قابله، مادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمام
تصویر نمام
سخن چین، آنکه سخن یا سرّ کسی را به دیگری بگوید و دوبه هم زنی کند، خبرکش، نمّام
فرهنگ فارسی عمید
مادر، (ناظم الاطباء)، مادر، ام، والده، زن که کودکی یا کودکانی زاده است، در زبان اطفال، نه نه، مامان، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
آن خر پدرت به دشت خاشاک زدی
مامات دف دورویه چالاک زدی،
(منسوب به رودکی از احوال و اشعار ج 3 ص 1046)،
نشود مرد پر دل و صعلوک
پیش ماما و بادریسه و دوک،
سنائی،
هست مامات اسب و باباخر
تو مشو تر چو خوانمت استر،
سنائی،
هر شیرخواره را نرساند به هفت خوان
نام سفندیار که ماما برافکند،
خاقانی،
گفت ماما درست شد دستم
چوگل از دست دیگران رستم،
نظامی،
و رجوع به مامان شود،
، قابله، باراج، ژم، ماماچه، (ناظم الاطباء)، آنکه زن حامله را در هنگام زادن یاری کند و بچۀ او را بگیرد، طبیب گونه ای که مواظب سلامت زائو و بچۀ اوست گاه زادن و چند روز پس از آن، مام ناف، پازاج، پیشدار، قابله، (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)،
- امثال:
ماما آورده را مرده شو می برد، نظیر: العاده طبیعه ثانیه، با شیر اندرون شده با جان بدر شود، (امثال و حکم ج 3 ص 1394 وج 1 ص 257)،
ماما که دوتا شد سر بچه کج بیرون می آید، نظیر: خانه ای را که دو کدبانوست خاک تازانوست، آشپز که دو تا شد آش یا شور است یا بی مزه، (امثال و حکم ج 3 ص 1392 و ج 1 ص 2)
لغت نامه دهخدا
از جملۀ درختهای آزاد است. (نزهه القلوب). آمومن. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
(نِ نِ)
نمانما بردن، عبور دادن چیزی را بدانسان که همگان از عابرین و ساکنین معبر آن راتوانند دیدن: نمانما بردن جهیز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَمْ ما)
غمازی. (غیاث اللغات) (آنندراج). غمز. سعایت. سخن چینی
لغت نامه دهخدا
(نَ می ی / نُ ما)
جمع واژۀ نمّی ّ. رجوع به نمّی ّ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نمام
تصویر نمام
خبرکش، سخن چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماما
تصویر ماما
مادر، زن که کودکی یا کودکانی زاده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماما
تصویر حماما
هل هیل از گیاهان هل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمامی
تصویر نمامی
سپزگی چغلی پرتادی سخن چینی سخن چینی غمازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماما
تصویر تماما
کاملاً و بتمامه و بدون باقی و همگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماما
تصویر ماما
مادر، قابله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمام
تصویر نمام
((نَ مّ))
سخن چین، غماز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماما
تصویر ماما
قابله
فرهنگ واژه فارسی سره
بدگویی، تضریب، تهمت، خبربری، دوبهمزنی، سخن چینی، سعایت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دایه، قابله، ماماچه، مادر، مامان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدگو، خبرچین، سخن چین، غماز، مفتری، ناسزاگو، واشی، واشیه، همام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
۱ـ دیدن ماما در خواب، نشانه آن است که به بیماری سختی دچار خواهید شد که احتمال رهایی از آن بسیار کم است.
۲ـ اگر دختری در خواب ماما ببیند، علامت آن است که پریشان و رسوا خواهد شد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب