نمودن. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) (از برهان قاطع). نشان دادن. (فرهنگ فارسی معین). ظاهر کردن. نمایان گردانیدن. (از برهان قاطع) (از آنندراج) : زآن گشاید فقع که بگشادی زآن نماید تو را که بنمادی. عنصری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
نمودن. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) (از برهان قاطع). نشان دادن. (فرهنگ فارسی معین). ظاهر کردن. نمایان گردانیدن. (از برهان قاطع) (از آنندراج) : زآن گشاید فقع که بگشادی زآن نماید تو را که بنمادی. عنصری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)