جدول جو
جدول جو

معنی نقواء - جستجوی لغت در جدول جو

نقواء(نُ قَ)
جمع واژۀ نقی ّ. رجوع به نقی ّ شود
لغت نامه دهخدا
نقواء(نَقْ)
امراءه نقواء، زن باریک بینی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مؤنث انقی ̍. (از اقرب الموارد). رجوع به انقی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نِ)
جمع واژۀ نقی. رجوع به نقی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(نُ قَ)
جمع واژۀ نقیب. رجوع به نقیب شود، در اصطلاح صوفیه، کسانی هستند که برخفایای باطن مردم اشراف دارند و خفایای ضمایر مردم بر ایشان آشکار است چه پرده ها از برابر چشم باطن ایشان برداشته شده است و ایشان سیصد تن هستند. (از تعریفات). از اصناف اولیاء و رجال الغیب باشند که مأمور دستگیری بندگان خدایند. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
- نقباء اثناعشر، عبارتند از: سعد بن عباده، اسعد بن زراره، سعد بن الربیع، سعد بن خثیمه، منذر بن عمرو، عبداﷲ بن رواحه، برأبن معرور، ابوالهیثم بن التیهان، اسیدبن حضیر، عبداﷲ بن عمرو بن حرام، عباده بن الصامت، رافع بن مالک. (یادداشت مؤلف). رجوع به نام هر یک از این اشخاص در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
زمین خوش خاک که آب در وی گرد آید، زمین پست هموار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غبار. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) ، صوت. (المنجد) (اقرب الموارد) (از تاج العروس). ج، نقاع
لغت نامه دهخدا
(نُ قَ)
جمع واژۀ ناقل. رجوع به ناقل شود
لغت نامه دهخدا
(نَ قَ)
تثنیۀ نقا. (از اقرب الموارد). دو ریگ توده. (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به نقا شود
لغت نامه دهخدا
(نُ حَ)
لرزه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رعده. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) ، یازیدگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تمطی. (معجم متن اللغه) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نُ جَ)
یازیدن. یا آن نحواء است با حای مهمله. (منتهی الارب). رجوع به نحواء شود
لغت نامه دهخدا
(ذَقْ)
تأنیث اذقی
لغت نامه دهخدا
(قَنْ)
مؤنث اقنی. زن بلندبینی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تُ قَ)
جمع واژۀ تقی. (ناظم الاطباء). رجوع به تقی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
غنی و بی نیاز شدن.
لغت نامه دهخدا
(نُ)
جمع واژۀ نقاوه. رجوع به نقاوه شود، جمع واژۀ نقایه. رجوع به نقایه شود
لغت نامه دهخدا
جمع نقیب، سالاران سر رستگان سر گروهان و درون دانان که سیسد تنند جمع نقیب: نقیبان، آنهایی هستند که بر ضمایر مردم مطلعند و آنهاسیصد نفرند
فرهنگ لغت هوشیار
راز و نیاز (در تازی واژگان نجواء و نجوی هر دو آمده است نجوی افزوده بر نجواء مانک های دیگری نیز دارد که در جای خود خواهد آمد)
فرهنگ لغت هوشیار
پاکیزه شدن، نقا در فارسی پاکیزه بودن، پاکیزگی، پاکیزه (تک، نقی) پاکیزگان برگزیدگان پاکیزه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
گشت و گذار، تهی شدن شکم، توانگری، بی توشگی، زبانزدی در چامه سرایی و آن چنان است که پساوند (قافیه) ناجورآرند چون خورد و برد، ریسمان رنگارنگ بافتن، خالی شدن سرای، بپایان رسیدن قوت، سپری شدن، بی نیاز شدن، غنی گردیدن، تهی دست شدن، نیازمند گردیدن، (ازاضداد)، بافتن ریسمانی که تارهای آن در باریکی و کلفتی مختلف باشد، یکی از عیوب قافیه است و آن اختلاف حرکت حذو و توجیه است. نخستین مانند: هر وزیر و شاعر و مفتی که اوطوسی بود چون نظام الملک و غزالی و فردوسی بود. که فردوسی را با طوسی قافیه آورده دوم مانند: بفرق چمن ابر گسترد پر بفرش زمرد فروریخت در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقباء
تصویر نقباء
((نُ قَ))
جمع نقیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقواء
تصویر اقواء
((اِ))
در جای خشک و خالی فرود آمدن، به پایان رسیدن توشه، نیازمند شدن، تهی دست شدن، از عیوب قافیه وآن اختلاف حرکت حذو و توجیه است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقاء
تصویر نقاء
پاکیزه بودن، پاکیزگی
فرهنگ فارسی معین