جدول جو
جدول جو

معنی نقنج - جستجوی لغت در جدول جو

نقنج(نَ قِ جِ)
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، در 71هزارگزی شمال غربی درمیان، در درۀ معتدل هوائی واقع است و 485 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهنج
تصویر نهنج
طبقی در گل های مرکب که گل های کوچک بر روی آن قرار می گیرد
جوال بافته شده از مو یا پشم برای نگهداری آرد، گندم و امثال آن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
انباغ (؟). (آنندراج، از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ لِ)
دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر که 1455 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و انگور، شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ناز و غمزه است که معشوق به عاشق کند. (برهان) (آنندراج). رجوع به غنج شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
به معنی بیهوده و هرزه باشد، خر الاغ دم بریده را نیز گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ حَ دی دَ)
فراهم فشردن. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نِ هَِ)
جوال. ظرفی که از موی وپشم بافند و آرد و گندم و امثال آن در آن کنند. (برهان قاطع) (آنندراج). گوال. گاله. کیسۀ بزرگ پشمی. جوال. (فرهنگ خطی). جوال مویین و یا پشمین. (ناظم الاطباء) ، برجستگی سر گلهای مرکب که گلهای کوچک بر روی آن قرار دارند، مانند آفتاب گردان. (لغات فرهنگستان). بخشی از گل که اندامهای پوشش گلبرگها و کاسه برگها و اعضای زایشی مادگی و پرچم بر روی آن قرار گرفته اند و در گلهای مختلف به اشکال متفاوت است. (فرهنگ اصطلاحات علمی)
لغت نامه دهخدا
(نِ نِ)
شترمرغ گریزان یا سبک. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). ظلیم. شترمرغ. (از اقرب الموارد). شترمرغ یا شترمرغ نافر و گریزان یا شترمرغ سبک وزن. (از متن اللغه). تأنیث آن نقنقه است. (از منتهی الارب). ج، نقانق
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا، در 48هزارگزی مغرب شهرضا، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 1442 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان جوخواه بخش طبس شهرستان فردوس، در 45هزارگزی شمال غربی طبس در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 127 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و گاورس، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ وا)
دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان. در 20هزارگزی غرب رزن و 8هزارگزی جنوب دمق، در دامنۀ سردسیری واقع است و 387 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نُ قُدَ)
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، در 46هزارگزی مشرق بیرجند، در دامنۀ معتدل هوائی واقع است و 485 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قنج
تصویر قنج
پارسی است غنج: هرزه، خر دم بریده
فرهنگ لغت هوشیار
کیسه ای که از موی و پشم و جز آن بافند و غلات در آن ریزند: جوال، محلی که گلچه های یک گل دارای آرایش کلاپرک بر روی آن قرار میگیرند. معمولا در انتهای دم گل یک گل کلاپرک قسمت مسطح یا محدی بنام طبق گل موجود است (مانند گل بابونه یا آفتاب گردان)، در روی این قمست مسطح یا محدب که بنام نهنج موسوم است گلچه های میرویند: طبق گل (گل آذین کلاپرک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقنق
تصویر نقنق
شتر مرغ نر شتر مرغ، جمع نقانق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهنج
تصویر نهنج
((نِ هَ))
جوال، جوالی که از مو یا پشم بافته شده باشد
فرهنگ فارسی معین
عمق مطلب
فرهنگ گویش مازندرانی
گلوگاه
فرهنگ گویش مازندرانی