جدول جو
جدول جو

معنی نقدکن - جستجوی لغت در جدول جو

نقدکن
(رَءْیْ فُ)
نقدکن حال کسی، که نیک و بد حال کسی را می پرسد. رجوع به نقد کردن شود:
صراف سخن به لفظ چون زر
در رشته چنین کشید گوهر
کز نقدکنان حال مجنون
پیری سره بود خال مجنون.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ دَ)
تثنیۀ نقد. دراهم و دنانیر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
در عرف فقیهان، زر و سیم. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا