جدول جو
جدول جو

معنی نقخ - جستجوی لغت در جدول جو

نقخ
(غَ)
زدن کسی را. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه). نقاخ. (متن اللغه) ، شکستن سر کسی را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نقی
تصویر نقی
(پسرانه)
پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناخ
تصویر ناخ
ناف، سوراخ و گودی کوچک روی شکم که از بریدن بند ناف باقی می ماند، وسط و میان چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقش
تصویر نقش
تصویر، شکل، در سینما و تئاتر کنایه از شخصیت کسی در فیلم، تئاتر و مانند آن، کاراکتر،
در علوم ادبی حالت نحوی کلمه در جمله، کنایه از اثری که روی زمین یا چیزی باقی مانده باشد مثلاً نقش پایش روی زمین بود،
کارکرد، عمل کرد مثلاً او در موفقیت من نقش بزرگی داشت
نقش بستن: صورت گرفتن، مصور گشتن، تصویر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفخ
تصویر نفخ
اتساع معده و روده ها در اثر تجمع گاز، دمیدن با دهان، پف کردن، باد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقم
تصویر نقم
نقمت ها، کینه کشی ها، عذاب ها، عقوبت ها، پاداشهای بد، رنج ها و سختی ها، جمع واژۀ نقمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقل
تصویر نقل
جابه جا کردن چیزی، از جایی به جای دیگر بردن
سخنی را که از کسی شنیده شده برای دیگری بیان کردن
سخن، حرف، ترجمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقد
تصویر نقد
مقابل نسیه، ویژگی خریدی که پول آن فی الحال داده شود، ظاهر ساختن عیوب یا محاسن کلام، جمع نقود، پول و بها، جدا کردن پول خوب از بد، سره کردن
نقد حال: زبان حال، سخن یا قصه که مناسب حال گوینده یا شنونده باشد، حسب حال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقی
تصویر نقی
پاک وپاکیزه، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
ارزش چیزی، قیمت، بها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقب
تصویر نقب
سوراخ و راه باریک در زیر زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسخ
تصویر نسخ
نسخه ها، نوشته ها، جمع واژۀ نسخه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقر
تصویر نقر
کنده کاری و نقاشی کردن بر روی چیزی، در موسیقی با انگشت بر سازهای موسیقی نواختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقض
تصویر نقض
شکستن عهدو پیمان، شکستن، ویران کردن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ قَ خَ)
ناقه نقخه، شتر مادۀ گران رفتار از فربهی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
شترمرغ اندک دماغ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). شترمرغ که مغز کلۀ آن اندک باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقط
تصویر نقط
جمع نقطه، دیل ها، پنده ها، تیل ها
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته سوراخ کردن سوارخ کنی، زنش در خنیا، دانه چیده، کوبش، کاوش کاویدن، سنگ نویسی، آوای بشکن، کندش کنده کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقل
تصویر نقل
از جائی بجائی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقم
تصویر نقم
عیب کردن، منکر شمردن کاری را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقا
تصویر نقا
استخوان مغزدار، توده ریگ ریگتوده، بازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقب
تصویر نقب
سوراخ، گود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقد
تصویر نقد
آنچه در حال داده شود، وجه حاضر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقذ
تصویر نقذ
سلامت، آرامش، رهانیدن، یکسو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کوبیدن، کنده کاری کردن روی سنگ و چوب، سوراخ کردن مرغ چیزی را با منقار، با انگشت یا مضراب بر آلت موسیقی (دایره دف و غیره) نواختن، کوبش، کنده کاری روی سنگ و چوب، سوراخ کنی، نوازش آلت موسیقی با انگشت، وزن موسیقی ضرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقش
تصویر نقش
نگاشتن، نگارش، نقش کردن، کندن صورت، تصویر، رسم، ترسیم، شکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفخ
تصویر نفخ
ناز، بزرگ منشی، تکبر، برآمدگی روز
فرهنگ لغت هوشیار
زدایش سترش، برانداختن، زشتکرد، رونویسی پاچن برداری، هیچش، دگر تنی فرهنگسار: جا به جایی روان آدمی پس از مرگ به تنی دیگر، زدایا گونه ای دبیره نویسی که پدید آورنده آن یک ایرانی به نام ابن مقله پی زاوی پارسی است او برای آن که از دشواری های کاربرد دبیری کوفی بکاهد زدایا را ساخت این دبیره از آن روی زدایا (نسخ) نامیده می شود که پس از پیدایش آن دبیره نویسی کوفی از میان رفته است (بهره از خط و خطاطان ابوالقاسم رفیعی مهر آبادی رویه 9)، جمع نسخه، نسک ها پاچن ها فاجین ها باطل کردن زایل کردن، تغییرصورت دادن، انتقال یافتن روح انسانی پس ازمرگ جسمی بجسم دیگر تناسخ مقابل مسخ فسخ رسخ، بطلان زوال: این نسخ مامی فرماییم وهرچه منسوخ کنیم ازآن کنیم تادیگری به از آن آریم. یاخط نسخ. یکی ازخطوط معروف اسلامی معمول درکشورهای اسلامی، خط بطلان، یاخط نسخ درچیزی کشیدن، آنراابطال کردن: چوزحرف ماگذشتی قلمی درآسمان کش بمثال لاابالی خط نسخ درجهان کش، (سیف اسفرنگی. تاریخ ادبیات دکترصفاج 2 ص 797) امابیان قران خط نسخ برآن کشید، جمع نسخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزخ
تصویر نزخ
آب تیره، چاه بی آب
فرهنگ لغت هوشیار
بها و قیمت جنس، ارزش هر سند یا سهم یا متاع در روزی که قیمت شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخ
تصویر ناخ
ناف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقش
تصویر نقش
نگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
قیمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقص
تصویر نقص
کاستی، کمی، کمبود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقل
تصویر نقل
باز گفت، بازگویی، گزک
فرهنگ واژه فارسی سره