پاکیزه گردیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نقاوه. نقاء. نقائه. (منتهی الارب). رجوع به نقاء و نیز رجوع به نقایه شود، نقایهالطعام، ردی و هیچکاره از گندم و آنچه دور کنند از گندم آن را. (منتهی الارب). نقاه. (اقرب الموارد). نقایه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به نقاه شود
پاکیزه گردیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نقاوه. نقاء. نقائه. (منتهی الارب). رجوع به نقاء و نیز رجوع به نُقایَه شود، نقایهالطعام، ردی و هیچکاره از گندم و آنچه دور کنند از گندم آن را. (منتهی الارب). نقاه. (اقرب الموارد). نُقایَه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به نَقاه شود
آب شیرین و خوش. (منتهی الارب) (آنندراج). آب شیرین و گوارا. (ناظم الاطباء). آب عذب. (از اقرب الموارد) ، هرچیزی پاکیزه که بوی خوش داشته باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، ناقص و ناتمام، معیوب. شخص نقیص، شخص عیب دار، مجرم. گناهکار. (ناظم الاطباء)
آب شیرین و خوش. (منتهی الارب) (آنندراج). آب شیرین و گوارا. (ناظم الاطباء). آب عذب. (از اقرب الموارد) ، هرچیزی پاکیزه که بوی خوش داشته باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، ناقص و ناتمام، معیوب. شخص نقیص، شخص عیب دار، مجرم. گناهکار. (ناظم الاطباء)