جدول جو
جدول جو

معنی نقاقیز - جستجوی لغت در جدول جو

نقاقیز
(نَ)
جمع واژۀ نقاز. رجوع به نقاز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقاقی
تصویر اقاقی
(دخترانه)
اقاقیا، درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اقاقیا
تصویر اقاقیا
(دخترانه)
درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عقاقیر
تصویر عقاقیر
عقارها، خانه ها، ملک ها، آبها و زمینهای زراعتی، جمع واژۀ عقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقایص
تصویر نقایص
نقیصه ها، خوی ها و عادات زشت، خصلتهای بد، عیب ها، جمع واژۀ نقیصه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قناویز
تصویر قناویز
نوعی پارچۀ ابریشمی ساده که بیشتر به رنگ سرخ است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
ناقوس ها، زنگهای بزرگی که در کلیسا نصب می کنند و هنگام مراسم مذهبی نواخته می شود، جمع واژۀ ناقوس
فرهنگ فارسی عمید
درخت زینتی از خانواده پروانه واران با برگ های مرکب ریز به رنگ سبز روشن که گل های سفید، خوشه ای و معطر دارد، در طب قدیم عصاره یا صمغی که از میوۀ مغیلان گرفته می شده و برای تقویت معده و کبد به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
جمع واژۀ نکّاز. رجوع به نکّاز شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ ناقور. رجوع به ناقور شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ ناقوس. رجوع به ناقوس شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عقّار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسم جنس ادویه است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (مخزن الادویه). هر گیاه که بدان تداوی کنند. مفردات طب. (یادداشت مرحوم دهخدا). ادویه که از قسم بیخ نباتات است. (غیاث اللغات) (آنندراج). دواهای نباتی. گیاهان داروئی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عقّار شود: آن طبیبان را داروها و عقاقیرهاست که از هندوستان و از هر جا آرند. (تاریخ بیهقی).
گهی الوان احوال عقاقیر
که چه گرم است از آن چه خشک و چه تر.
ناصرخسرو.
هر عقاقیر که داروکدۀ بابل راست
حاضرآرید و بها بدرۀ زر باز دهید.
خاقانی.
نه پیش من دواوین است و دفتر
نه عیسی را عقاقیر است و هاون.
خاقانی.
ازین و آن دوا مطلب چون مسیح هست
زیرا اجل گیاست عقاقیر این و آن.
خاقانی.
از این دو عقاقیر صحرای دلها
در این هفت دکان گیائی نیابی.
خاقانی.
هر چه بدان ماند از ظروف و اوانی و...عقاقیر و اخلاط و توابل که هر چیز از آن از عالمی به عالمی می برند. (ترجمه محاسن اصفهان، در وصف بازار اصفهان). بر آن کوه عقاقیر بسیار است از اطراف اهل فارس بدان کوه آینده و عقاقیر چینند و جمع کنند. (تاریخ قم ص 87). آنچه اجناس که متعلق به شربتخانه است که تحویل او شود، ظروف طلا و نقره و... شکر و قند و عقاقیر و قهوه و... (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 33) ، حدید جدید العقاقیر، آهن اصل و نیکو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ عقّیر. (ناظم الاطباء). رجوع به عقّیر شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
غوره های آب و شراب. (منتهی الارب). واحدآن فقاعه و آن نفاخات آب است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
قسمی پارچه در دورۀ محمد شاه و اوائل ناصرالدین شاه. پارچه ای نخی که زمینۀ آن برنگهای مختلف بود و خطوطی از رنگی دیگر بموازات و برنگی جز رنگ زمینۀ پارچه با فاصله های بسیار کم بر آن نقش کرده بوده اند
لغت نامه دهخدا
(زَ)
چوزۀ کبک. قلب زعاقیق است. و واحد آن زقوع است یا نیامده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). چوزه های کبک و فره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مأخوذ از یونانی، عصارۀ خاری است که پوست را بدان دباغت کنند و آن صلب و سیاه رنگ میباشد و بعضی گویند صمغ خار مغیلان است، اگر بخودبرگیرند قطع خون رفتن کند. (آنندراج) (برهان). عصارۀ قرظ (سنط) ، آن را خشک کنند و قرص از آن سازند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (قانون بوعلی سینا مقالۀ ثانیه از کتاب ثانی ص 156). صمغ قرظ. (الابنیه عن حقایق الادویه). دو قسم عصیر منجمد را بنام اقاقیا می نامند، یکی اقاقیای صادق که اقاقیای مصری نیز گویند و عبارتست از عصارۀ غلافهای سبز میوۀ مغیلان و بشکل قطعاتی است که تقریباً از 25 تا 30 مثقال وزن هر یک از آنها میباشد و سیاه رنگ و طعمشان عفص است و دیگری اقاقیای کاذب که از عصیر بعضی میوه ها مانند آلوچه و برخی دیگرمیوه های طایفۀ روزاسه درست مینمایند و رنگ این قسم سرخ قهوه ای و مزۀ آن مانند مزۀ آلوی نارس است و در فرنگ بخصوص در آلمان این قسم اقاقیا را می سازند و اکنون در تهران یک نوع درختی که دارای گلهای خوشۀ سفیدی است و از همان طایفۀ مغیلان است به اسم درخت اقاقیا موسوم مینمایند. (ناظم الاطباء) : قرظ، بار درخت سنط که از عصارۀ آن اقاقیا برآید. (منتهی الارب). و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و ترجمه صیدنه شود.
- اقاقیای پیچ، اقاقیای بنفش. (یادداشت مؤلف).
- اقاقیای زرد، اقاقی زرد. (یادداشت مؤلف).
- اقاقیای سرخ.
- اقاقیای هندی، عصاره ای که از اقاقیا گرفته میشود و آنرا بندرت و کم یابی مثل زنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ قوز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قوز شود، پالان و پالان خرد. رجوع به قتب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عقاقیر
تصویر عقاقیر
جمع عقار، بیخ های گیاهی جمع عقار داروهای نباتی گیاهان دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقایص
تصویر نقایص
جمع نقیصه. توضیح} تکمیل نقایص {صحیح نیست و بجای آن باید گفت: (رفع نقایص {صحیح است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
بی مقدار، پست و ناقابل، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقیا
تصویر قاقیا
کاهیده اقاقیا بنگرید به اقاقیا
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده وریز از درختان درختی از دسته شبدرها از تیره پروانه واران که اصلش از آمریکای شمالی است. این درخت بارتفاع 25 متر هم ممکن است برسد. گلهایش خوشه یی سفید یا صورتی و خوشبوست، عصاره درخت کرت، درختی از دسته گل ابریشمها جزو تیره پروانه واران که در حدود 300 گونه از آن در نواحی مختلف دیده شده. بعضی از گونه های آن بصورت درختچه است و خار دارد چوب آن نسبته سخت و محکم است اقاقیا عقاقیا اقاسیا
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از دسته شبدرها از تیره پروانه واران که اصلش از آمریکای شمالی است. این درخت بارتفاع 25 متر هم ممکن است برسد. گلهایش خوشه یی سفید یا صورتی و خوشبوست، عصاره درخت کرت، درختی از دسته گل ابریشمها جزو تیره پروانه واران که در حدود 300 گونه از آن در نواحی مختلف دیده شده. بعضی از گونه های آن بصورت درختچه است و خار دارد چوب آن نسبته سخت و محکم است اقاقیا عقاقیا اقاسیا
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده شاهنامه خوانی داستانگویی لبیدی واژه لبید در تازی نیز آمده و آرشی دیگر دارد عمل و شغل نقال
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است غناویز پارچه ساده ابریشمی که بیشترسرخ است قسمی پارچه ساده ابریشمین (غالبا سرخ رنگ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطاقین
تصویر نطاقین
جمع نطاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
جمع ناقوس، درای ها جمع ناقوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواقیر
تصویر نواقیر
جمع ناقور، کرنای ها جمع ناقور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
((نَ))
جمع ناقوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقاقیا
تصویر اقاقیا
معرب واژه یونانی اکیاکیا، درختی است خاردار با گل های خوشه ای سفید یا صورتی و خوشبو که چوبی سخت و محکم دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقاقیر
تصویر عقاقیر
((عَ))
جمع عقار، داروها، گیاهان دارویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قناویز
تصویر قناویز
((قَ))
نوعی پارچه ابریشمی ساده که بیشتر به رنگ سرخ است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
مختصر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقاشی
تصویر نقاشی
نگارگری
فرهنگ واژه فارسی سره
پارچه ای نازک ابریشمی
فرهنگ گویش مازندرانی