جدول جو
جدول جو

معنی نقارس - جستجوی لغت در جدول جو

نقارس
(نَ رِ)
جمع واژۀ نقرس. رجوع به نقرس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نقار
تصویر نقار
کسی که روی سنگ یا چوب کنده کاری و نقاشی می کند
کنجکاو در امور و اخبار
کسی که دف یا دهل می زند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقارت
تصویر نقارت
کنده کاری و نقاشی روی سنگ یا چوب، حرفۀ نقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقاره
تصویر نقاره
نوعی طبل که با دو چوب باریک نواخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقرس
تصویر نقرس
ورم، آماس و درد شدید که غالباً در اثر پرخوری و حرکت نکردن و اختلال عمل کبد و بالا رفتن اسید اوریک خون و جمع شدن املاح در مفصل انگشت پا تولید می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارس
تصویر نارس
نارسیده، نرسیده، میوۀ خام، کال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقار
تصویر نقار
کینه و دشمنی، نزاع و جدال، گفتگو و ستیزه کردن
فرهنگ فارسی عمید
به یونانی سرو است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(نُ رِ)
خیار دراز. (برهان قاطع). نوعی از خیار دراز. (ناظم الاطباء). خیارچنبر. (فرهنگ فارسی معین)، اسم یونانی نوعی از قتاد است، شاخ های او دراز و باریک و تا به قدر سه ذرع و برگش ریزه و مستدیر و بر جمیع اجزای او زغب شبیه به پشم، و گلش زرد و خوشبو و طعمش تند، و خار او مانند سوزن و صمغاو مابین سفیدی و سرخی، و در روم و حلب کثیرالوجود است... و در التیام عصب از مجربات (است) و از این جهت او را شجرهالعصب نامند. (از تحفۀ حکیم مؤمن). و آن را شجرهالقدس خوانند و مسواک العباسی و مسواک المسیح گویند. رجوع به تذکرۀ ضریر انطاکی ص 352 شود
لغت نامه دهخدا
(نِ رَ)
حرفۀ نقار. کنده گری روی چوب و سنگ، و نقاشی روی ساز وبرگ اسب. (از اقرب الموارد). رجوع به نقّار شود
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ)
آن قدر که مرغ به یک منقار زدن برچیند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نَقْ قا رَ / رِ)
نوبت و کوس. (آنندراج). نوبت و نوعی از طبل کوچک و کوس و کوست. (ناظم الاطباء). تبیره. (یادداشت مؤلف). نوعی طبل کوچک دوتائی. دو طبل کوچک متصل بهم، یکی بزرگتر و صدایش بم تر است، و یکی کوچکتر با صدای زیرتر. آلت نواختن، نقاره دو عدد چوب است به نام چوب نقاره و با دو دست نواخته می شود. گاهی یک دست در بم و دست دیگر در زیر کار می کند و گاه هر دو چوب به بم یا به زیر می خورد. کاسۀ نقاره از مس است و پوست آن از پوست گاو که کلفت تر است تهیه می شود. (فرهنگ فارسی معین. از سرگذشت موسیقی ایران خالدی ج 1 ص 208).
- نقارۀ آفتاب زرد، نوبتی که وقت شام بر در ملوک زنند. (آنندراج) :
درآخر عمر عیش پیران
نقارۀ آفتاب زرد است.
ایما (از آنندراج).
- امثال:
این آش و این نقاره.
، در موسیقی، در قسمت فوقانی از دو جزء شکم تار است که بر بالای کاسه و زیر دسته جای دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقار
تصویر نقار
کینه، عناد، گفت و شنود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقرس
تصویر نقرس
ورمی است در مفاصل با درد، درد پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارس
تصویر نارس
میوه خام و نرسیده، بحد کمال نرسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قارس
تصویر قارس
آب فسرده یخ، زمهریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوارس
تصویر نوارس
خیار چنبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقارت
تصویر نقارت
کنده کاری و نقاشی روی سنگ و چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاره
تصویر نقاره
نوعی طبل کوچک دوتائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاره
تصویر نقاره
((نَ رِ))
نوعی طبل کوچک دوتایی که با دو چوب باریک نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارس
تصویر نارس
((رَ))
کال، نپخته
فرهنگ فارسی معین
((نِ رِ))
مرضی است مزمن و غالباً ارثی که به شکل التهاب مفصل شست پا به طور ناگهانی بروز می کند، داءالملوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقار
تصویر نقار
((نَ قّ))
آن که بسیار کنجکاو است، کسی که بر سنگ و چوب کنده کاری و نقاشی کند، آنکه دف یا دهل نوازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقار
تصویر نقار
((نِ))
گفتگو، ستیزه، نزاع، جدال
فرهنگ فارسی معین
دهل، طبل، کوس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نارس
تصویر نارس
Immature, Unripe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نارس
تصویر نارس
immature
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نارس
تصویر نارس
imaturo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نارس
تصویر نارس
inmaduro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نارس
تصویر نارس
niedojrzały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نارس
تصویر نارس
незрелый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نارس
تصویر نارس
незрілий , незрілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نارس
تصویر نارس
onrijp
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نارس
تصویر نارس
unreif
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نارس
تصویر نارس
immaturo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی