پشته ای است فوق کوهی بلند. (منتهی الارب). گویند تپه ای است بالای کوهی کوچک و مشرف، که عبدالله بن مجیب قتال چون شخصی را کشته بود از ترس سلطان بدانجا پناهنده شد. و آن را در نواحی بحرین دانسته اند. رجوع به معجم البلدان شود
پشته ای است فوق کوهی بلند. (منتهی الارب). گویند تپه ای است بالای کوهی کوچک و مشرف، که عبدالله بن مجیب قتال چون شخصی را کشته بود از ترس سلطان بدانجا پناهنده شد. و آن را در نواحی بحرین دانسته اند. رجوع به معجم البلدان شود
مرغ بر بیضه نشسته. (منتهی الارب) (آنندراج). مرغ بر بیضه نشسته و عامه آن را قرقه می نامند. (از اقرب الموارد) ، زمین که هیچ نرویاند. ج، رنقاوات. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
مرغ بر بیضه نشسته. (منتهی الارب) (آنندراج). مرغ بر بیضه نشسته و عامه آن را قرقه می نامند. (از اقرب الموارد) ، زمین که هیچ نرویاند. ج، رَنْقاوات. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
نام موضعی است در بلاد بنی عامر بن صعصعه. و گویند نام بیابانی است لم یزرع بین دار خزاعه و دار سلیم. قتّال گوید: عفت اجلی من اهلها فقلیبها الی الدوم، فالرنقاء قفراً کثیبها. و سکری در تفسیر بیت فوق گوید: رنقاء آبی است ازآن بنی تیم الادرم بن غالب بن فهربن مالک از قبیلۀ قریش. و اصمعی گوید: در جبال مکه جبل رنقاء است و آن به کوه نبهان متصل است. (از معجم البلدان)
نام موضعی است در بلاد بنی عامر بن صعصعه. و گویند نام بیابانی است لم یزرع بین دار خزاعه و دار سلیم. قَتّال گوید: عفت اجلی من اهلها فقلیبها الی الدوم، فالرنقاء قفراً کثیبها. و سکری در تفسیر بیت فوق گوید: رَنْقاء آبی است ازآن بنی تیم الادرم بن غالب بن فهربن مالک از قبیلۀ قریش. و اصمعی گوید: در جبال مکه جبل رنقاء است و آن به کوه نبهان متصل است. (از معجم البلدان)
آواز کردن ظواز دادن، آواز، بانگ، فریاد، یکی از حالات اسم است وآن عبارتست ازاینکه اسم منادی واقع شود وعلامت نداالفی است که باخراسم افزایند وآن اسم رامنادی نامند، دلاخ معاش چنان کن که گربلغزدپای فرشته ات بدودست دعانگهدارد. (حافظ. 83) گاهی درموقع ندابجای الف درآخرکلمه پیش ازمنادی کلمات ایاای درآورندمانند، ای خردمندای پسر، ای پادشه خوبان، دادازغم تنهایی دل بی توبجان آمدوقت است که بازآیی. (حافظ. 351) توضیح هرگاه کلمه ای مختوم بالف یاواو باشد پیش ازالف نداحرف (ی) درآورند مانند، خدایا، طلب متکلم است توجه مخاطب (منادی) راوادوات آن درفارسی} الف {در آخرو} ای} {ایا} {یا {دراول اسم است، ندا در فارسی آواز دادن، آواز بانگ
آواز کردن ظواز دادن، آواز، بانگ، فریاد، یکی از حالات اسم است وآن عبارتست ازاینکه اسم منادی واقع شود وعلامت نداالفی است که باخراسم افزایند وآن اسم رامنادی نامند، دلاخ معاش چنان کن که گربلغزدپای فرشته ات بدودست دعانگهدارد. (حافظ. 83) گاهی درموقع ندابجای الف درآخرکلمه پیش ازمنادی کلمات ایاای درآورندمانند، ای خردمندای پسر، ای پادشه خوبان، دادازغم تنهایی دل بی توبجان آمدوقت است که بازآیی. (حافظ. 351) توضیح هرگاه کلمه ای مختوم بالف یاواو باشد پیش ازالف نداحرف (ی) درآورند مانند، خدایا، طلب متکلم است توجه مخاطب (منادی) راوادوات آن درفارسی} الف {در آخرو} ای} {ایا} {یا {دراول اسم است، ندا در فارسی آواز دادن، آواز بانگ
تنگی تیره روزی بینوایی، گمراهی سختی بدبختی. یا شقاء اصغر. بدبختی کهین مقابل شقاء اکبر. و شقاء اوسط. یا شقاء اکبر. بد بختی مهین مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. یا شقاء اواسط. بدبختی میانه مقابل شقاء اصغر و شقاء اکبر
تنگی تیره روزی بینوایی، گمراهی سختی بدبختی. یا شقاء اصغر. بدبختی کهین مقابل شقاء اکبر. و شقاء اوسط. یا شقاء اکبر. بد بختی مهین مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. یا شقاء اواسط. بدبختی میانه مقابل شقاء اصغر و شقاء اکبر
مشک آب دول دل آبخوری آبکار در تتق بارگهش گاه کار مانده کش عیسی و خضر آبکار (میرخسرو)، چمانی (ساقی) فروشنده آب آب دهنده آبکش. مشک آب یا شیر، جمع اسقیه اسقیات
مشک آب دول دل آبخوری آبکار در تتق بارگهش گاه کار مانده کش عیسی و خضر آبکار (میرخسرو)، چمانی (ساقی) فروشنده آب آب دهنده آبکش. مشک آب یا شیر، جمع اسقیه اسقیات
سر پشته، پشته دراز، سختی زمانه، سیمرغ نام نوایی در خنیا مونث اعنق زن دراز گردن، سیمرغ، عقل وهم عقل فعال، آهنگی است از موسیقی قدیم، نام سازی است که گردنی دراز دارد
سر پشته، پشته دراز، سختی زمانه، سیمرغ نام نوایی در خنیا مونث اعنق زن دراز گردن، سیمرغ، عقل وهم عقل فعال، آهنگی است از موسیقی قدیم، نام سازی است که گردنی دراز دارد