نفیسه در فارسی مونث نفیس و نامی برای زنان مونث نفیس: با تمامی چینی آلات از لنگریهای بزرگ فغفوری و مرتبانها و بادیه ها و دیگر ظروف نفیسه غوری و فغفوری. ، جمع نفائس (نفایس)
نفیسه در فارسی مونث نفیس و نامی برای زنان مونث نفیس: با تمامی چینی آلات از لنگریهای بزرگ فغفوری و مرتبانها و بادیه ها و دیگر ظروف نفیسه غوری و فغفوری. ، جمع نفائس (نفایس)
آشی است از آرد و جز آن که به آب یا شیر ترتیب دهند، سطبرتر از سخینه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). کاچی. (بحر الجواهر) (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء)
آشی است از آرد و جز آن که به آب یا شیر ترتیب دهند، سطبرتر از سخینه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). کاچی. (بحر الجواهر) (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء)
کمان. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (ناظم الاطباء). القوس و هی شطیبه من نبع. (اقرب الموارد). ج، نفائج، ریزۀ چوب نبع. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی و رجوع به نفیحه شود
کمان. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (ناظم الاطباء). القوس و هی شطیبه من نبع. (اقرب الموارد). ج، نفائج، ریزۀ چوب نبع. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی و رجوع به نفیحه شود
دریغ داشتن بر کسی چیزی را و اهلی نشمردن او را جهت آن چیز. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بخیلی کردن به چیزی. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از غیاث اللغات). بخیلی کردن به چیزی از عزیزی. (آنندراج). رجوع به نفس و نفاسیه شود، حسد کردن بر چیزی. (زوزنی). حسد بردن. (از آنندراج). حسد کردن. (از غیاث اللغات). رجوع به نفس شود
دریغ داشتن بر کسی چیزی را و اهلی نشمردن او را جهت آن چیز. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بخیلی کردن به چیزی. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از غیاث اللغات). بخیلی کردن به چیزی از عزیزی. (آنندراج). رجوع به نَفَس و نفاسیه شود، حسد کردن بر چیزی. (زوزنی). حسد بردن. (از آنندراج). حسد کردن. (از غیاث اللغات). رجوع به نَفَس شود
نام یکی از فرق شیعه است، که منسوبند به نفیس غلام محمد بن امام علی النقی و معتقدند که امام زاده محمد برادر امام حسن عسکری و پسر امام علی النقی در حقیقت با پدرش امامت داشته تا در حین وفات سلاح و علوم و کتب و تمامی ودایع امامت را که محتاج الیه امت است به غلام نفیس نام خود که امین و موثق اوبوده است سپرده و وصیت نمود که بعد از وفات او به برادرش جعفر تسلیم نماید، نفیس نیز به وصیت عمل کرد وامامت به جعفر رسید. (از ریحانه الادب ج 4 ص 225)
نام یکی از فرق شیعه است، که منسوبند به نفیس غلام محمد بن امام علی النقی و معتقدند که امام زاده محمد برادر امام حسن عسکری و پسر امام علی النقی در حقیقت با پدرش امامت داشته تا در حین وفات سلاح و علوم و کتب و تمامی ودایع امامت را که محتاج الیه امت است به غلام نفیس نام خود که امین و موثق اوبوده است سپرده و وصیت نمود که بعد از وفات او به برادرش جعفر تسلیم نماید، نفیس نیز به وصیت عمل کرد وامامت به جعفر رسید. (از ریحانه الادب ج 4 ص 225)
گروهی که جهت تجسس دشمن به هرجائی فرستند. (ناظم الاطباء). گروهی از لشکر که راه از جاسوسی و جز آن پاک کنند. (یادداشت مؤلف). نفضه. (اقرب الموارد). ج، نفائض. رجوع به نفضه شود
گروهی که جهت تجسس دشمن به هرجائی فرستند. (ناظم الاطباء). گروهی از لشکر که راه از جاسوسی و جز آن پاک کنند. (یادداشت مؤلف). نفضه. (اقرب الموارد). ج، نفائض. رجوع به نَفَضَه شود
فرزندزاده را گویند که از جانب پسر باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). پسرزاده. (ناظم الاطباء). دخترزاده. و بعضی گویند که بمعنی پسرزاده نیز آمده. (غیاث اللغات). نواسه. نواسی. نپسه. نبس. نبسه. (حاشیۀ معین بر برهان قاطع). رجوع به نبسه شود
فرزندزاده را گویند که از جانب پسر باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). پسرزاده. (ناظم الاطباء). دخترزاده. و بعضی گویند که بمعنی پسرزاده نیز آمده. (غیاث اللغات). نواسه. نواسی. نپسه. نبس. نبسه. (حاشیۀ معین بر برهان قاطع). رجوع به نبسه شود
سفرۀ برگ خرما که بر آن پنیر خشک کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، نفی ̍. رجوع به نفیّه شود، نفاء: نفیهالشی ٔ، نفاؤه. (اقرب الموارد). رجوع به نفاء شود
سفرۀ برگ خرما که بر آن پنیر خشک کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، نَفی ̍. رجوع به نَفیَّه شود، نفاء: نفیهالشی ٔ، نفاؤه. (اقرب الموارد). رجوع به نفاء شود