جدول جو
جدول جو

معنی نفنو - جستجوی لغت در جدول جو

نفنو
از دهکده های متروک و قدیمی فخر عمادالدین واقع در استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نانو
تصویر نانو
گاهواره، گهواره، بانوج، آوازی که مادر هنگام گهواره جنباندن و خواباندن فرزند می خواند
فرهنگ فارسی عمید
نوعی گهواره که از چرم یا پارچۀ ضخیم می دوزند و دو سر ریسمان آن را به دو درخت یا دو دیوار مقابل، به هم می بندند، بانوج، بانوچ
فرهنگ فارسی عمید
ذکری را گویند که در وقت جنبانیدن گهواره، زنان بگویند تا اطفال به خواب روند، (جهانگیری) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (از برهان قاطع)، و با لفظ ’زدن’ مستعمل است، (آنندراج)، الفاظ بانغمه که زنان وقت خواباندن برگویند و لفظ تکلمیش لالائی است، (فرهنگ نظام)،
- نانو زدن، لالائی گفتن، نانو خواندن:
تا خواب رودخصم تو در بستر جاوید
در مهد سقر میزندش هاویه نانو،
آذری (از جهانگیری)،
آن نبینی که طفل از بانو
گیرد آرام چون زند نانو،
آذری (از جهانگیری)،
، ننو، ننی، قسمی از جای خواب بچه است که با ریسمان و پارچه و چوب در دو طرف پارچه ساخته می شود، (فرهنگ نظام)، نوعی از گهواره، (ناظم الاطباء)، رجوع به ننو شود، مخفف نانوا، (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی)، نان پز، (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ)
هوا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (متن اللغه). هوا و گفته اند هوای میان دو چیز. (از اقرب الموارد). هوای میان دو کوه. (منتهی الارب) (آنندراج). فضای آزاد میان دو کوه. (ناظم الاطباء). مهواه بین دو کوه. (اقرب الموارد از اصمعی) (متن اللغه). میان دو کوه. (مهذب الاسماء). گشادگی میان دو کوه. (یادداشت مؤلف) ، کرانۀ کوه شبیه دیوار مبنی هموار. (منتهی الارب) (آنندراج). کرانۀ کوه که گویا دیواری است برابر و هموار. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، روی کوه بلند رفته از آن و فرودآمده. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه از روی کوه که بالا رفته و فرود آمده باشد. (ناظم الاطباء) ، از سر دیوار تا پائین و بن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، از لب چاه تا تک آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، میان آسمان و زمین. (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). فضای میان آسمان و زمین. (ناظم الاطباء). مابین سماء و ارض. (متن اللغه) ، دشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بیابان. (ناظم الاطباء). مفازه. (اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، نفانف
لغت نامه دهخدا
(نَ طِ)
ده کوچکی است از دهستان آواجیق بخش حومه شهرستان ماکو، در یک هزارگزی مرز ایران وترکیه واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو، نَ / نُو)
نوبه نو. از نو. مکرر. (ناظم الاطباء). تازه به تازه. پیاپی. مدام. متوالیاً. از پی هم:
در باغهای پست شده هم بدین امید
نونو همی بنفشه نشانند و نسترن.
فرخی.
آچار سخن چیست معانی و عبارت
نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار.
ناصرخسرو.
وین که بگرداند هزمان همی
بلبل نونو بشگفتی نواش.
ناصرخسرو.
کشم هر لحظه جوری نونو از تو
به یک جو بر تو ای من جوجو از تو.
نظامی.
بر دجله گری نونو وز دیده زکاتش ده
گر چه لب دریا هست از دجله زکات استان.
خاقانی.
خستگی های سینه را نونو
خاک پر کن که جای مرهم نیست.
خاقانی.
نونو غم آن راحت جان من دارم
جوجو جانی در این جهان من دارم.
خاقانی.
عمر همچون جوی نونو میرسد
مستمری می نماید در جسد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نَنْ نُ)
ننی. بانوج. دوداه. (یادداشت مؤلف). قسمی گهواره که از پارچه یا چرم دوزند و از دو طرف آن را با طناب به دودرخت یا دو دیوار متصل کنند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نام زنی دلاله و مشهور به طهران. وی اول کسی است که در تهران در سلطنت محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار خانه عمومی کرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(غُ ئو)
یکسو کردن چیزی را. (ازمتن اللغه) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). لغتی است در نفی. (از اقرب الموارد). رجوع به نفی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فنو
تصویر فنو
ناشناس: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نونو
تصویر نونو
تازه، بتازه: (نونو از چشمه خوناب چو گل تو بر تو روی پر جین شده چون سفره زر بگشایید خ) (خاقانی. سج. 158)
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی گهواره که از پارچه یا چرم دوزند و از دو طرف آنرا با طناب بدو درخت یادو دیوار متصل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانو
تصویر نانو
نوعی گاهواره، لالایی، سرود خواب
فرهنگ فارسی معین
((نَ))
نوعی گهواره ساخته شده از پارچه یا چرم که دو طرف آن را با طناب به دو درخت یا دیوار متصل کنند
فرهنگ فارسی معین
گهواره، مهاد، مهد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محل استراحت و خواب کودکان متشکل از ریسمان و پارچه
فرهنگ گویش مازندرانی