جدول جو
جدول جو

معنی نفائح - جستجوی لغت در جدول جو

نفائح(نَ ءِ)
بوهای خوش. (غیاث اللغات) (آنندراج). جمع واژۀ نفیحه. رجوع به نفیحه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فائح
تصویر فائح
بوی خوش دهنده
فرهنگ فارسی عمید
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نصیحه. رجوع به نصیحه و نصایح شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نوحه کننده. (منتهی الارب). زن نوحه کننده و زاری کننده بر شوی. (ناظم الاطباء). ج، نوح. (منتهی الارب) ، نوّح. جج، انواح. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
بوی خوش دهنده. (غیاث). رجوع به فایح شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نفیجه، بمعنی کمان. (آنندراج). رجوع به نفیجه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
ج نفیسه. رجوع به نفیسه و نیز رجوع به نفایس شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
شتران زمین طی کننده. (منتهی الارب) (از متن اللغه) ، شتران لاغر. (منتهی الارب) (المنجد) (از اقرب الموارد). و گفته اند شترانی که زمین درمی نوردند. (از اقرب الموارد) ، کسانی که سنگ اندازی نمایند خواه در پس آنها چیزی مکروه باشد خواه دشمن. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ نفیضه، بمعنی گروهی که به جهت تجسس دشمن و خوف فرستند هر جانبی. (آنندراج) (از المنجد). رجوع به نفیضه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نائحه. رجوع به نائحه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صفیحه. (منتهی الارب). رجوع به صفیحه شود، چهار استخوان سر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ)
نفح. نفحان. (منتهی الارب) (متن اللغه) (اقرب الموارد). نفوح. (متن اللغه). رجوع به نفح شود
لغت نامه دهخدا
جمع صفیحه، رویه ها سنگ های پهن استخوان های سر شمشیر پهناور، روی پهن از هر چیزی، سنگ پهن، پوست (صورت)، هر یک از هشت استخوان که جمجمه مرکب از آنهاست قبیله، (اسطرلاب) جسمی که محیط باشد با دو دایره متساوی و متوازی و سطحی که واصل باشد میان دو محیط این دو دایره و صحفه ای که بر آن آفاق اقالیم سبعه نوشته باشند آن را صفیحه آفاقی نامند، جمع صفایح (صفائح)
فرهنگ لغت هوشیار
فایح در فارسی خوشبوی بوی خوش دهنده بوی خوش دهنده: در اثنا قصیده ای که به ثنای فایحش موشح دارم، مستمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائح
تصویر نائح
نوحه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوائح
تصویر نوائح
جمع نائحه، مو بندگان زن نیوه گران زن
فرهنگ لغت هوشیار
نصایح در فارسی، جمع نصیحه، پند ها جمع نصیحت پندها اندرز ها: در مجالس متعدد به مصقل مواعظ و نصایح زنگ کربت و ملال از مرات ضمیر منیر می زدودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفائس
تصویر نفائس
جمع نفیسه، چیزهای گرانبها
فرهنگ لغت هوشیار