شتران زمین طی کننده. (منتهی الارب) (از متن اللغه) ، شتران لاغر. (منتهی الارب) (المنجد) (از اقرب الموارد). و گفته اند شترانی که زمین درمی نوردند. (از اقرب الموارد) ، کسانی که سنگ اندازی نمایند خواه در پس آنها چیزی مکروه باشد خواه دشمن. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ نفیضه، بمعنی گروهی که به جهت تجسس دشمن و خوف فرستند هر جانبی. (آنندراج) (از المنجد). رجوع به نفیضه شود
شتران زمین طی کننده. (منتهی الارب) (از متن اللغه) ، شتران لاغر. (منتهی الارب) (المنجد) (از اقرب الموارد). و گفته اند شترانی که زمین درمی نوردند. (از اقرب الموارد) ، کسانی که سنگ اندازی نمایند خواه در پس آنها چیزی مکروه باشد خواه دشمن. (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ نفیضه، بمعنی گروهی که به جهت تجسس دشمن و خوف فرستند هر جانبی. (آنندراج) (از المنجد). رجوع به نفیضه شود
جمع صفیحه، رویه ها سنگ های پهن استخوان های سر شمشیر پهناور، روی پهن از هر چیزی، سنگ پهن، پوست (صورت)، هر یک از هشت استخوان که جمجمه مرکب از آنهاست قبیله، (اسطرلاب) جسمی که محیط باشد با دو دایره متساوی و متوازی و سطحی که واصل باشد میان دو محیط این دو دایره و صحفه ای که بر آن آفاق اقالیم سبعه نوشته باشند آن را صفیحه آفاقی نامند، جمع صفایح (صفائح)
جمع صفیحه، رویه ها سنگ های پهن استخوان های سر شمشیر پهناور، روی پهن از هر چیزی، سنگ پهن، پوست (صورت)، هر یک از هشت استخوان که جمجمه مرکب از آنهاست قبیله، (اسطرلاب) جسمی که محیط باشد با دو دایره متساوی و متوازی و سطحی که واصل باشد میان دو محیط این دو دایره و صحفه ای که بر آن آفاق اقالیم سبعه نوشته باشند آن را صفیحه آفاقی نامند، جمع صفایح (صفائح)