جدول جو
جدول جو

معنی نغزی - جستجوی لغت در جدول جو

نغزی
(نَ)
زیبا و بدیع بودن. رجوع به نغز شود:
ز نغزی هر دری مانند تاجی
وز او هر دانه شهری را خراجی.
نظامی.
، لطافت:
همه رخ گل چو بادامه ز نغزی
همه تن دل چو بادام دومغزی.
نظامی.
، پسندیدگی. (ناظم الاطباء) ، ملاست. ملوست. ضد درشتی. (یادداشت مؤلف) : اما قوت لمس قوتی است پراکنده در پوست و گوشت حیوان تا چیزی که مماس او شود، اعصاب ادراک کند و اندر یابد چون خشکی و تری و گرمی و سردی و نرمی و درشتی و نغزی. (چهار مقالۀ نظامی عروضی) ، کم یابی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نغزی
زیبا و بدیع
تصویری از نغزی
تصویر نغزی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازی
تصویر نازی
(دخترانه)
زیبا، منسوب به ناز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
مقصود، مراد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
مربوط به مغز، باریکه ای از پارچه که در کنارۀ یخه یا سر آستین یا میان دو لبۀ دوختنی بگذارند و بدوزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغزک
تصویر نغزک
انبه، درختی تناور با برگ های دراز و نوک تیز و گل های خوشه ای که بلندیش به ده متر می رسد و در هندوستان می روید، میوۀ این درخت که بزرگ و گوشتی است و هسته ای بزرگ دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نازی
تصویر نازی
پیرو حزب ناسیونالیسم افراطی آلمان
فرهنگ فارسی عمید
مصغر نغز خوبک نیکک، انبه (معرب آن نیز نغزک) : نغزک خوش نغز کن بوستان نغزترین میوه هندوستان... (امیر خسرو. جها. فرنظا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازی
تصویر نازی
آلمانی سازمانی در آلمان هنگام فرمانروایی هیتلر (1945- 1933)
فرهنگ لغت هوشیار
رزمگاه، رزم جنگ جنگ حرب، موضع غزو میدان جنگ، جمع مغازی. منسوب به مغز: مربوط به مغز} ضربه شدید مغزی)، پارچه ای که از زیر دور یقه و سر دست و آستین از رنگ دیگر دهند، (کفاشی) چرمی که در میان لبه دو پاره چرم گذاشته بدوزند، نوعی حلوا که در آن اقسام مغز خوراکی مانند بادام و پسته گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
منسوب به مغز، پارچه ای که از زیر دور یقه و سردست و سر آستین از رنگ دیگر دهند، چرمی که در میان لبه دو پاره چرم گذاشته و بدوزند، نوعی حلوا که در آن اقسام مغز خوراکی مانند بادام و پسته گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
((مَ زا))
جنگ، حرب، موضع غزو، میدان جنگ، جمع مغازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نازی
تصویر نازی
((زَ))
آن که بسیار ناز کند، پرناز، زیبا، جمیل، نامی است جهت دختران، هنگام ناز و نوازش کردن کسی یا چیزی بیان شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
Cerebral
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
cérébral
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
de noix
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
nootachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
मस्तिष्कीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
मेवे जैसा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
cerebrale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
di nocciola
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
nuez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
cerebral
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
zerebral
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
cerebraal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
горіховий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
мозковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
мозговой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
ореховый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
mózgowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
orzechowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
nussig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
cerebral
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
de noz
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مغزی
تصویر مغزی
মস্তিষ্কীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی