جدول جو
جدول جو

معنی نغزباف - جستجوی لغت در جدول جو

نغزباف(نَ)
نغزبافت. خوش بافت. که بافتی لطیف و بدیع دارد:
تماشای آن جامۀ نغزباف
دل شاه را داده بر وی طواف.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ وَ رَ دَ/ دِ)
غزل سرا. غزل پرداز. غزل گو
لغت نامه دهخدا
که ریز ببافد، که با تارهای باریک و فاصله بسیار کم ببافد، (از یادداشت مؤلف)،
پارچه یا فرش ریزبافته شده، ریزبافت، رجوع به ریزبافت شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نخ ریس. نخ بافنده. نخاخ
لغت نامه دهخدا
(نَ)
لطیف. پرلطف. سخت لطیف. (یادداشت مؤلف) :
بگویش که من نامۀ نغزناک
فراز آوریده ستم از مغز پاک.
عنصری
لغت نامه دهخدا
(نَ)
شیرین کار. نغزپیشه، نغزباف. نغزبافت. خوش بافت:
خداوند آن جامۀ نغزکار
گران جامه زو تا بسی روزگار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
خوشبوی. که بوئی خوش و مطلوب دارد:
ز هر باغی آرم گلی نغزبوی
ز هر گل گلابی درآرم به جوی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو زَ)
بچه که تازه زبان باز کرده است. کودک که تازه به زبان آمده است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ فِ)
برآور! انزف. (از منتهی الارب). اسم فعل برای امر. گویند: نزاف ماءالبئر، یعنی برآور همه آن را. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غزلباف
تصویر غزلباف
غزلسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخ باف
تصویر نخ باف
آنکه نخ ریسدنخ بافنده نخ ریس
فرهنگ لغت هوشیار