- نعیم (پسرانه)
- نعمت، نرم و لطیف، از نامهای بهشت
معنی نعیم - جستجوی لغت در جدول جو
- نعیم
- نعمت، مال، پر نعمت، از نام های بهشت
- نعیم
- نعمت و ناز، آسایش، فراخی مال
- نعیم
- فراوانی نعمت و مال، سرور، خوشی و خوشگذرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شیدانیدن فراخ کردن زندگی، آری گویی (آری نعم)
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام
پیکر چوبین، نام بتی است، تندیس
کفیل و ضامن، بمعنی وکیل
همدم، هم صحبت، همنشین
مخفف نشیمن، آشیانۀ مرغ، برای مثال چنین گفت سیمرغ با پور سام / که ای دیده رنج نشیم و کنام (فردوسی - ۱/۱۷۱)
بانگ کردن زاغ یا کلاغ، صدای کلاغ
کسی که به خواب رفته، خوابیده، خفته
کفیل، پذرفتار، رئیس، رهبر، پیشوا، بزرگ قوم
بانگ کردن کلاغ، بانگ زدن شبان به گوسفندان، صدای کلاغ
همنشین، همدم
خوابیده، جمع نایمین
دسته تره
باد نرم، دم باد، باد خوش، باد خنک
جمع نعامه شترمرغان: هم زحل رنگم چو آهن هم ز آتش حامله وز حریصی چون نعایم آتشین آهن خورم. (خاقانی. سج. 250)، بجای نعم (جمع نعمت) بکار رفته و از لحاظ صرفی غلط است
جمع نعامه، شتر مرغان
سروده سرواد، رشته مروارید، رده مخ (صف نخل)
نشیمن، جا و مقام نشستن
بانگ کردن کلاغ
بانگ زاغ، بانگ شبان بانگ کردن کلاغ، بانگ کلاغ: نعیق تو (غراب) بسیار و ما را عشیقی نباید بیک دوست چندین نعیقا. (منوچهری. د. چا. 5: 2)، بانگ زدن چوپان بگوسفندان
فریاد فغان افغان، جنگ، بدی
پیشی گیرنده پیش بر: اسپ
بانگ زاغ بانگ کلاغ و زاغ: و چون روزگار چنانک عادت اوست نعیب غراب بسمع احباب رساند
سخن چین
بانگ شیر، بانگ پیل، گرسنه چشم سیری ناپذیر