جدول جو
جدول جو

معنی نعیته - جستجوی لغت در جدول جو

نعیته(نَ تَ)
نعیت. رجوع به نعیت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نعیمه
تصویر نعیمه
(دخترانه)
مؤنث نعیم، نعمت، نرم و لطیف،
فرهنگ نامهای ایرانی
(نَ تَ)
شاخ درخت فلجان. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه). یکی شاخ درخت فلجان. (اقرب الموارد). ج، نبائت
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ)
سرشت. طبیعت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ناله. دم سرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زحیر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
قصبه ای است از دهستان جزیره صلبوخ بخش مرکزی شهرستان آبادان، در 11هزارگزی شمال غربی آبادان بر کنار شطالعرب در دشت گرمسیری واقع است و 2862 تن جمعیت دارد. آبش از شطالعرب و محصولش خرما است. شغل اهالی زراعت وکارگری شرکت نفت و ماهیگیری است. این قصبه شامل دو قسمت است و قراء کوچک نهر عبدالامام، معمره، مقاطیع، کرت نمانم، خریبه، نهر عجاج، ام الحصفه، بنگ غضبونیه، عباسیه، غضبانیه، بحریه، ام خرنوب، ام القصب جزو آن قصبه منظور شده اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نُ عَ لَ)
تصغیر نعل است. (منتهی الارب). رجوع به (نعل) شود
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ)
مالیاتی که در مراکش از ولایات مختلفه به خزانۀ پادشاه آن مملکت تحویل می شود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غَ یَ)
موصوف گردیدن و نیکو شدن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، سبقت گرفتن اسب. عتق. (از متن اللغه). نعت بودن اسب. (از اقرب الموارد). رجوع به نعت شود، نعت جزو سجیه و فطرت کسی بودن، یعنی ماهر و قادر شدن وی بر ادای نعوت. (از متن اللغه) ، نعت و خوبی در سرشت کسی بودن. (از اقرب الموارد) (از المنجد). یعنی طبیعهً به خصال پسندیده آراسته بودن. (از المنجد) ، نعت. (ناظم الاطباء). رجوع به نعت شود
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ)
آشی است از آرد و جز آن که به آب یا شیر ترتیب دهند، سطبرتر از سخینه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). کاچی. (بحر الجواهر) (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
اسب نیکو پیشی گیرنده. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (ناظم الاطباء). اسب عتیق سباق که زبانها او را نعت ومدح کنند. (از اقرب الموارد). نعیته. (اقرب الموارد) (متن اللغه) (منتهی الارب). نعته. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ابن عمرو بن مره الیشکری، از شعرای قرن اول هجری قمری است و تا سال 79 هجری قمری در حیات بوده است. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 13). رجوع به المؤتلف و المختلف آمدی ص 57 و التاج ج 1 ص 592 شود
لغت نامه دهخدا
(نُ تَ)
در مورد کنیز و غلام، به نهایت بودن در رفعت و علو مقام. در غایت رفعت و حسن وجمال بودن. (از متن اللغه) : عبدک نعته، بندۀ تو نهایت بلندمرتبه است، و کذا امتک. (منتهی الارب). غایه فی الرفعه، ای الحسن و الجمال. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ)
اسب نیکوپیشی گیرنده اسبان را. (منتهی الارب). نعیت. نعیته. (متن اللغه). تأنیث نعت است. رجوع به نعت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نحیته
تصویر نحیته
سرشت، دم سرد، ناله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعیت
تصویر نعیت
پیشی گیرنده پیش بر: اسپ
فرهنگ لغت هوشیار