آنکه نعل کفش و میخ و امثال آن سازد، و آن غیر نعلبند مخصوص ستور است. (یادداشت مؤلف). که نعلچه و میخ های مخصوص برای کف کفش و بویژه برای کفش های چرمی و پوتین سازد، آنکه نعل کفش کوبد. که میخ یا نعل به کف کفش مردم کوبد
آنکه نعل کفش و میخ و امثال آن سازد، و آن غیر نعلبند مخصوص ستور است. (یادداشت مؤلف). که نعلچه و میخ های مخصوص برای کف کفش و بویژه برای کفش های چرمی و پوتین سازد، آنکه نعل کفش کوبد. که میخ یا نعل به کف کفش مردم کوبد
نعل کوچک، میخ های آهنی که بعوض نعل به زیر پاشنۀ کفش می زنند، نشانی که هندوها بر پیشانی گذارند. (ناظم الاطباء). ظاهراً عبارت از زیوری است که یک طرف آن به شکل هلال باشد و مرصع به جواهر بوده و به هندی آن را ’تیکه’ (به فوقانی هندی به تحتانی رسیده) خوانند و طرف پائین آن را کمانچه. (آنندراج) : ناصیۀ طفل راست نعلچۀ گوهرین از صفت خسروان نعل فرس داشتن. امیرخسرو (آنندراج)
نعل کوچک، میخ های آهنی که بعوض نعل به زیر پاشنۀ کفش می زنند، نشانی که هندوها بر پیشانی گذارند. (ناظم الاطباء). ظاهراً عبارت از زیوری است که یک طرف آن به شکل هلال باشد و مرصع به جواهر بوده و به هندی آن را ’تیکه’ (به فوقانی هندی به تحتانی رسیده) خوانند و طرف پائین آن را کمانچه. (آنندراج) : ناصیۀ طفل راست نعلچۀ گوهرین از صفت خسروان نعل فرس داشتن. امیرخسرو (آنندراج)
به شکل نعل. (ناظم الاطباء) ، نعل کرده شده. که بر سمش نعل فروکوبیده اند. اسبی که موقع نعل کردن آن فرارسیده است و او را نعل کرده اند. اسبی که قابل سواری شده است: و هر جانوری که دارم از اسب نعلی و استر... رها کرده شده است به سر خود در راه خدا. (تاریخ بیهقی ص 318) ، نزد مهندسان شکل مسطحی را نامند که دو قوس که تحدب آنها به یک میزان باشد آن شکل را احاطه کرده باشد، و هر یک از آن دو قوس بزرگتر از دو نیم دایره باشند. کذافی ضابط قواعد الحساب. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
به شکل نعل. (ناظم الاطباء) ، نعل کرده شده. که بر سمش نعل فروکوبیده اند. اسبی که موقع نعل کردن آن فرارسیده است و او را نعل کرده اند. اسبی که قابل سواری شده است: و هر جانوری که دارم از اسب نعلی و استر... رها کرده شده است به سر خود در راه خدا. (تاریخ بیهقی ص 318) ، نزد مهندسان شکل مسطحی را نامند که دو قوس که تحدب آنها به یک میزان باشد آن شکل را احاطه کرده باشد، و هر یک از آن دو قوس بزرگتر از دو نیم دایره باشند. کذافی ضابط قواعد الحساب. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
نالگر سمگر بجشاک، سنبی در هندسه منسوب به نعل: نعلبند: مرد خفاف نعلی و خراز از مواریث آنک داند راز. (حدیقه. مد. 123)، چون دو قوس از دایره که طولشان از نصف دایره بیشتر باشد و انحداب (کوژی) آنها در یک جانب بود - بر سطحی محیط شوند آن شکل را نعلی نامند
نالگر سمگر بجشاک، سنبی در هندسه منسوب به نعل: نعلبند: مرد خفاف نعلی و خراز از مواریث آنک داند راز. (حدیقه. مد. 123)، چون دو قوس از دایره که طولشان از نصف دایره بیشتر باشد و انحداب (کوژی) آنها در یک جانب بود - بر سطحی محیط شوند آن شکل را نعلی نامند