جدول جو
جدول جو

معنی نعلچی - جستجوی لغت در جدول جو

نعلچی
(نَ)
آنکه نعل کفش و میخ و امثال آن سازد، و آن غیر نعلبند مخصوص ستور است. (یادداشت مؤلف). که نعلچه و میخ های مخصوص برای کف کفش و بویژه برای کفش های چرمی و پوتین سازد، آنکه نعل کفش کوبد. که میخ یا نعل به کف کفش مردم کوبد
لغت نامه دهخدا
نعلچی
آنکه نعل کفش و میخ و امثال آن سازد
تصویری از نعلچی
تصویر نعلچی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ)
میرشکار. (آنندراج از غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(نَ چَ / چِ)
نعل کوچک، میخ های آهنی که بعوض نعل به زیر پاشنۀ کفش می زنند، نشانی که هندوها بر پیشانی گذارند. (ناظم الاطباء). ظاهراً عبارت از زیوری است که یک طرف آن به شکل هلال باشد و مرصع به جواهر بوده و به هندی آن را ’تیکه’ (به فوقانی هندی به تحتانی رسیده) خوانند و طرف پائین آن را کمانچه. (آنندراج) :
ناصیۀ طفل راست نعلچۀ گوهرین
از صفت خسروان نعل فرس داشتن.
امیرخسرو (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
به شکل نعل. (ناظم الاطباء) ، نعل کرده شده. که بر سمش نعل فروکوبیده اند. اسبی که موقع نعل کردن آن فرارسیده است و او را نعل کرده اند. اسبی که قابل سواری شده است: و هر جانوری که دارم از اسب نعلی و استر... رها کرده شده است به سر خود در راه خدا. (تاریخ بیهقی ص 318) ، نزد مهندسان شکل مسطحی را نامند که دو قوس که تحدب آنها به یک میزان باشد آن شکل را احاطه کرده باشد، و هر یک از آن دو قوس بزرگتر از دو نیم دایره باشند. کذافی ضابط قواعد الحساب. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(نَ گَ)
نعلبند. (یادداشت مؤلف) ، نعلچی. نعلچه گر. رجوع به نعلچی شود
لغت نامه دهخدا
نغلی نغل، پاشنه کفش منسوب به نعلک، نعلک نوعی رکابی، (کفاشی) پاشنه کفش
فرهنگ لغت هوشیار
نالگر سمگر بجشاک، سنبی در هندسه منسوب به نعل: نعلبند: مرد خفاف نعلی و خراز از مواریث آنک داند راز. (حدیقه. مد. 123)، چون دو قوس از دایره که طولشان از نصف دایره بیشتر باشد و انحداب (کوژی) آنها در یک جانب بود - بر سطحی محیط شوند آن شکل را نعلی نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعلچیگری
تصویر نعلچیگری
شغل وعمل نعلچیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعلچیگر
تصویر نعلچیگر
آنکه نعل ستوران سازد
فرهنگ لغت هوشیار