جدول جو
جدول جو

معنی نظیفه - جستجوی لغت در جدول جو

نظیفه
نظیف، پاکیزه
تصویری از نظیفه
تصویر نظیفه
فرهنگ فارسی عمید
نظیفه
(نَ فَ)
تأنیث نظیف است. (از المنجد). رجوع به نظیف شود
لغت نامه دهخدا
نظیفه
مونث نظیف
تصویری از نظیفه
تصویر نظیفه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
کاری که انسان مکلف به انجام دادن آن باشد، کار و خدمت، جیرۀ روزانه
فرهنگ فارسی عمید
اثری که در تقلید از اثر شاعر یا نویسندۀ دیگری سروده یا نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
(نَ فَ)
نسفه. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (المنجد). سنگ پای خار. (آنندراج). سنگ پای. سنگ سیاه سوخته. (از ناظم الاطباء). رجوع به نسفه شود. ج، نساف، نسف
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ)
تأنیث نظیر، به معنی مثل و شبیه است. (از متن اللغه). رجوع به نظیر شود، مهتر قوم که مردم در همه کارها به وی نگرند و دست نگر او باشند. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از منتهی الارب). نظوره. نظور. ناظوره. (متن اللغه). رجوع به ناظوره و نظور شود، دیده بان و نگهبان لشکر. (آنندراج) (از منتهی الارب). طلیعه وپیشرو لشکر. (ناظم الاطباء). طلیعه. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) : نظیره القوم او الجیش، طلیعتهم. (ازالمنجد). نظوره. (متن اللغه). رجوع به نظوره شود
لغت نامه دهخدا
وظیفه در فارسی هرگ هویشکار نام یکی از نوشته های ساسانی که برجای مانده (خویشکاریه رتکان) است که در زبان فارسی نوین آن را (وظایف نوباوگان) گویند فریچ (فرهنگ پهلوی برخی فریضه را برگرفته از آن دانند) راستاد جامگی گیره (جیره) روزینه، پیمان سامه (شرط)، کار، پایگاه پایه، پیشه آنچه که اجرای آن شرعا یاعرفا درعهده کسی باشد تکلیف: (... وظیفه هوا خوهی و خدمتکاری بجا آورد)، وجه گذران وجه معاش، مبلغی یاجنسی که برای امرار معاش بکسی (کارمند دولت و غیره) دهند مقرری مستمری: (و رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید) (حافظ)، شغل کار، تکلیف دینی، (صفویه) اعانه و تصدف بود که در ترتیب اداری هند بصورت تقدیر پرداخت میشد، جمع وظایف (وظائف)، یا بر حسب وظیفه. بنا بوظیفه از روی وظیفه حسب الوصیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظافه
تصویر نظافه
نظافت در فارسی روفتن رفتن رفت و روب، پاک کردن پاکیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نظیره در فارسی موث نظیر تای مانند، مهتر پیشوای مردم مونث نظیر، جمع نظائر (نظایر)، توضیح در عربی بمعانی دیگر آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسیفه
تصویر نسیفه
سنگ پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
((وَ فِ یا فَ))
کاری که انسان مکلف به انجام آن باشد، جمع وظایف، جیره، مستمری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
خویشکاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
واجبٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
Assignment, Duty, Task
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
affectation, devoir, tâche
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
kazi, jukumu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
کام , فرض , کام
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
งานที่ได้รับมอบหมาย , หน้าที่ , งาน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
tugas, kewajiban
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
משימה , חובה , מַטָּלָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
任務 , 義務
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
任务 , 责任
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
कार्य , कर्तव्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
임무 , 의무 , 과제
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
দায়িত্ব , দায়িত্ব , কাজ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
incarico, dovere, compito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
Aufgabe, Pflicht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
завдання , обов'язок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
задание , обязанность , задача
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
zadanie, obowiązek
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
asignación, deber, tarea
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
atribuição, dever, tarefa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وظیفه
تصویر وظیفه
opdracht, plicht, taak
دیکشنری فارسی به هلندی