صاحب نظر. اهل بینش و بصیرت: یا مظفر یا مظفرجوی باش یا نظرور یا نظرورجوی باش. مولوی. آورده است بر دل صاف نظروران عکسش بر آب و آینه تنخواه گشته است. ظهوری (از آنندراج)
صاحب نظر. اهل بینش و بصیرت: یا مظفر یا مظفرجوی باش یا نظرور یا نظرورجوی باش. مولوی. آورده است بر دل صاف نظروران عکسش بر آب و آینه تنخواه گشته است. ظهوری (از آنندراج)
دهی از دهستان بدوستان در بخش هریس شهرستان اهر، در 15/500کیلومتری مغرب هریس در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 1339 تن سکنه دارد. آبش از دو رشته چشمه، محصولش غلات و میوه های درختی و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی و فرش بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان بدوستان در بخش هریس شهرستان اهر، در 15/500کیلومتری مغرب هریس در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 1339 تن سکنه دارد. آبش از دو رشته چشمه، محصولش غلات و میوه های درختی و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی و فرش بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
زنی را گویند که پستان او مانند انار شده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). از: نار، مشبه به پستان + ور، پسوند دارندگی و اتصاف. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). دختری که پستان وی مانند انار گرد و برآمده باشد. (ناظم الاطباء). دختر نارپستان. (شعوری)
زنی را گویند که پستان او مانند انار شده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). از: نار، مشبه به پستان + ور، پسوند دارندگی و اتصاف. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). دختری که پستان وی مانند انار گرد و برآمده باشد. (ناظم الاطباء). دختر نارپستان. (شعوری)
مهتر که مردم دست نگر او باشند و به وی نگرند در هر امور. نظوره. (منتهی الارب) (آنندراج). مهتری که مردم در هرکاری به وی نگرندو دست نگر او باشند. (ناظم الاطباء). مهتر منظورالیه هر قوم و جماعت. (از اقرب الموارد). ناظوره. نظیره. نظوره. (متن اللغه) ، آن که باز نگرداند نگاه را از آن که دوست دارد آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). و یا از کسی که وی را محزون می کند. (از ناظم الاطباء). من لا یغفل النظر الی ما اهمه، و فی القاموس: الی من اهمه، و عباره الاساس: لایغفل عن النظر فیما اهمه. (اقرب الموارد)
مهتر که مردم دست نگر او باشند و به وی نگرند در هر امور. نظوره. (منتهی الارب) (آنندراج). مهتری که مردم در هرکاری به وی نگرندو دست نگر او باشند. (ناظم الاطباء). مهتر منظورالیه هر قوم و جماعت. (از اقرب الموارد). ناظوره. نظیره. نظوره. (متن اللغه) ، آن که باز نگرداند نگاه را از آن که دوست دارد آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). و یا از کسی که وی را محزون می کند. (از ناظم الاطباء). من لا یغفل النظر الی ما اهمه، و فی القاموس: الی من اهمه، و عباره الاساس: لایغفل عن النظر فیما اهمه. (اقرب الموارد)