جدول جو
جدول جو

معنی نظائف - جستجوی لغت در جدول جو

نظائف
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نظیف. رجوع به نظیف شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ ءِ)
گروه ها و حلقه های ریسمان. قسمتهایی از ریسمان که محکم کنند و بندند. شکائک الحبل. (از متن اللغه). و خلله. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نظیره به معنی مثل و مانند. رجوع به نظیره شود:
گر نظائر گویم اینجا و مثال
فهم را ترسم که آرد اختلال.
مولوی.
، جمع واژۀ نظور است. رجوع به نظور شود، افاضل. اماثل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (متن اللغه) ، گویند:عددت ابلهم نظائر، یعنی دو دو شمردم شتران ایشان را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
وظایف. جمع واژۀ وظیفه. (منتهی الارب). به معنی روزمره از طعام و رزق و جز آن. (آنندراج). رجوع به وظیفه شود. و گویند: للدنیا وظائف، ای نوب و دول
لغت نامه دهخدا
تصویری از نظائر
تصویر نظائر
مثلها و مانند ها
فرهنگ لغت هوشیار
وظایف در فارسی، جمع وظیفه، خویشکارها رستادها جامگی ها جمع وظیفه: وظیفه ها: (وظایف خدمتکاری و رسم الجامشی و عرض پیشکش و ثغور تقدیم میرسانیدند)، فهرستها صورتهای مالیاتی
فرهنگ لغت هوشیار