جدول جو
جدول جو

معنی نطنط - جستجوی لغت در جدول جو

نطنط
(نَ نَ / نُ نُ)
دراز کشیده بالا. نطناط. (متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غُ)
سفر دور کردن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). نطنطالرجل، باعد سفره. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، دور شدن زمین. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نطنطالارض، بعدت. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، دراز کشیدن چیزی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نطنطالشی ٔ، مده. (متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ دَنْ نُ)
دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ طَ)
قصبۀ مرکزی بخش نطنز از شهرستان کاشان است و در 326 هزارگزی تهران و 74 هزارگزی جنوب شرقی کاشان و 71 هزارگزی مغرب اردستان واقع است، مشخصات جغرافیائی آن عبارت است از طول 51 درجه و 54 دقیقه و 30 ثانیه، عرض 33 درجه و 31 دقیقه و 30 ثانیه، ارتفاع 1372 گز. این قصبه و مزارع مربوط بدان در درۀ شرقی کوه کرکس واقع است و هوایش سردسیر است. آب قصبه از 25 رشته قنات تأمین می گردد. محصول عمده آن غلات و حبوبات و انواع میوه ها و محصولات صیفی است و خربزه و هندوانۀ آن شهرتی دارد. جمعیت قصبه 4000 تن است. شغل عمده اهالی زراعت است و چینی سازی و قالی بافی. ابنیۀ قدیمی قصبه بدین شرح است: 1- بنای آتشکدۀ کوشک که از سنگ و ساروج ساخته شده و از بناهای عهد ساسانی است. 2- محراب مسجد کوچۀ میر که در عهد سلجوقیان ساخته اند. 3- مسجد جمعه که به سال 704 هجری قمری بنا شده است. 4- مقبرۀ شیخ عبدالصمد که در مسجد جامع واقع است و تاریخ بنای آن 707 است. 5- کاروانسرای شاه عباسی. 6- مقبرۀ عون بن علی از آثار عهد صفوی. 7- مقبرۀ بی بی رقیه. 8- گنبد باز مربوط به دورۀ صفویه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دراز کشیده بالا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). دراز. (مهذب الاسماء). دراز و گفته اند دراز کشیده بالا. (از اقرب الموارد). نطنط. نطنط. (اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، نطانط، مهذار. (متن اللغه). مرد بسیارسخن. (فرهنگ خطی)
لغت نامه دهخدا
(نَ نِ)
جمع واژۀ نطنط. رجوع به نطنط شود، جمع واژۀ نطناط. رجوع به نطناط شود
لغت نامه دهخدا
(نَطْ طا)
بیهوده گوی. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مهذار. (اقرب الموارد) (المنجد). کثیرالکلام و الهذر. (از متن اللغه) ، آن که ادعا کند بدانچه که در او نیست. (ازاقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه) ، که بسیار در زمین سفر کند. کثیرالذهاب فی الارض. (اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه) ، وثاب. (اقرب الموارد) (المنجد) (متن اللغه). بسیار برجهنده. قفّاز. (از اقرب الموارد) (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(نُ طُ)
جمع واژۀ انط. رجوع به انطّ شود، جمع واژۀ نطیط به معنی بعید است. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ نَ طَ)
مؤنث عنطنط. زن دراز. رجوع به عنطنط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَ نِ)
دورشونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دور و بعید و دور شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنطنط شود
لغت نامه دهخدا
نادرست گویی و نادرست نویسی نتنز نه یا نی شهر و تنز غنچه و جوانه نتنز شهر غنچه (بیژن رفیعی سرشکی ماهنامه فروهر شماره 5 و 6 سال 27 امرداد و شهریور 71)
فرهنگ لغت هوشیار