جدول جو
جدول جو

معنی نضفه - جستجوی لغت در جدول جو

نضفه
(نَ ضَ فَ)
واحد نضف است
لغت نامه دهخدا
نضفه
باز دو دنبه
تصویری از نضفه
تصویر نضفه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نافه
تصویر نافه
(دخترانه)
ماده ای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوفه
تصویر نوفه
آمبیانس (Ambiance) یا نوفه در فیلم سازی به محیط صوتی و تصویری یک صحنه اشاره دارد که به خلق حال و هوا، جو و احساسات خاصی در بیننده کمک می کند. آمبیانس به عناصر مختلفی از جمله صداهای پس زمینه، نورپردازی، طراحی صحنه و حتی موسیقی متن بستگی دارد. ایجاد یک آمبیانس مناسب می تواند تأثیر قابل توجهی بر روی تجربه و احساسات بیننده داشته باشد.
عناصر کلیدی در ایجاد آمبیانس:
1. صداهای پس زمینه (Ambient Sounds) :
- صدای محیطی : شامل صداهای طبیعی یا مصنوعی است که در پس زمینه شنیده می شوند، مانند صدای باد، باران، پرندگان، صدای خیابان و غیره.
- موسیقی : استفاده از موسیقی متن مناسب می تواند به تقویت حس و حال صحنه کمک کند. موسیقی می تواند آرامش بخش، ترسناک، هیجان انگیز یا غم انگیز باشد.
- افکت های صوتی : استفاده از افکت های صوتی خاص برای تقویت یا ایجاد احساسات خاص در صحنه، مانند صدای در زدن، صدای قدم ها و غیره.
2. نورپردازی (Lighting) :
- نور طبیعی و مصنوعی : انتخاب نوع نورپردازی می تواند به شدت بر روی حال و هوای صحنه تأثیر بگذارد. نور گرم و نرم می تواند حس راحتی و آرامش ایجاد کند، در حالی که نور سرد و تند می تواند حس تنش و استرس را القا کند.
- کنتراست و سایه ها : استفاده از سایه ها و کنتراست بالا برای ایجاد حس درام و تعلیق.
3. طراحی صحنه (Set Design) :
- دکوراسیون : انتخاب دکوراسیون، رنگ ها و چیدمان صحنه ها می تواند به شدت بر روی حس و حال صحنه تأثیر بگذارد. استفاده از وسایل و عناصر بصری خاص برای ایجاد جو و فضای مورد نظر.
- لباس ها و گریم : انتخاب لباس ها و گریم مناسب برای بازیگران برای تقویت حس و حال صحنه.
4. تصویربرداری (Cinematography) :
- زاویه های دوربین : استفاده از زاویه های مختلف دوربین برای ایجاد احساسات و تمرکز بر عناصر خاص صحنه.
- حرکات دوربین : استفاده از حرکت های آرام و پیوسته برای صحنه های آرام و استفاده از حرکت های سریع و ناگهانی برای صحنه های هیجان انگیز.
نمونه ها و مثال ها:
- فیلم های ترسناک : در این ژانر از صداهای محیطی ترسناک، نورپردازی کم و سایه دار و موسیقی های تنش زا برای ایجاد حس ترس و اضطراب استفاده می شود. نمونه بارز آن فیلم `The Conjuring` است.
- فیلم های عاشقانه : استفاده از نورهای نرم و گرم، موسیقی های آرام و ملایم و صداهای طبیعی مانند صدای پرندگان یا جریان آب برای ایجاد حس عشق و آرامش. نمونه آن فیلم `La La Land` است.
- فیلم های علمی-تخیلی : استفاده از صداهای محیطی مصنوعی، نورپردازی های خاص و دکوراسیون های آینده نگرانه برای ایجاد حس آینده نگری و کشف ناشناخته ها. نمونه بارز آن فیلم `Blade Runner 2049` است.
نکات و تکنیک ها برای ایجاد آمبیانس مؤثر:
1. انتخاب صداهای مناسب : توجه به جزئیات صداهای محیطی و استفاده از آنها برای تقویت حال و هوای صحنه.
2. تجربه گرایی : آزمایش با نورپردازی، طراحی صحنه و موسیقی های مختلف برای یافتن ترکیب مناسب.
3. هماهنگی بین عناصر : اطمینان از هماهنگی بین تمامی عناصر آمبیانس برای ایجاد یک تجربه یکپارچه و متناسب.
آمبیانس نقش حیاتی در ایجاد حال و هوای صحنه ها دارد و می تواند تجربه تماشای فیلم را به شدت بهبود بخشد. توجه به جزئیات و هماهنگی بین عناصر مختلف، کلید ایجاد یک آمبیانس مؤثر و به یادماندنی است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از نشفه
تصویر نشفه
سنگ پا، نوعی سنگ سوراخ سوراخ بسیار سخت است که در حمام چرک پا را با آن پاک می کنند، سنگ خاز، سنگ سودا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیفه
تصویر نیفه
بند شلوار، کمر شلوار که بند را از آن می گذرانند، پوستین، پوست، برای مثال نرمی دل می طلبی نیفه وار / نافه صفت تن به درشتی سپار (نظامی۱ - ۵۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافه
تصویر نافه
ناف مانند مانند ناف، در علم زیست شناسی کیسۀ کوچکی که زیر شکم آهوی مشک قرار دارد و مشک از آن خارج می شود، کنایه از ماده ای که در ناف آهوی مشک جمع می شود، مشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوفه
تصویر نوفه
بانگ و فریاد، شور و غوغا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نطفه
تصویر نطفه
سلول های حامل ویژگی های والد نر، اسپرم، آب مرد یا زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نتفه
تصویر نتفه
آنچه با دست و انگشت از گیاه و جز آن برچینند و برکنند، دست چین، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
(قَ ضَ فَ)
پاره ای از زمین درشت خمیده اندک دراز، یا پشته ای است که از یک سنگ نماید، یا آن چند پشتۀ خرد است که آب در میانش در پست جای روان گردد، یا جایهای بلند است از سنگ و گل. ج، قضیف، قضاف، قضفان، سنگ خوار یا مرغی است دیگر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ ضَ فَ)
پارۀ ریگ توده ازجای خود جداافتاده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ ضَ فَ)
داغی که به سنگ تفسان کرده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). داغی که به سنگ تافته کنند. ج، رضف، رضفات. (از اقرب الموارد) ، یکی رضف، بمعنی سنگهای تفسیده که شیر را به وی در جوش آرند. و فی المثل: خذ من الرضفه ما علیها. (از منتهی الارب). سنگ تافته. ج، رضف. (مهذب الاسماء). و رجوع به رضف شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ضَ فَ)
مرغ سنگخوار. ج، غضف. (منتهی الارب). در اقرب الموارد آمده: الغضفه طائر، و قیل القطاه. و جمع آن ذکر نشده است. جوهری در صحاح گوید: الغضف، القطا الجون. و مفرد آن را ذکر نکرده است، مرغی است، پشته. (منتهی الارب). اکمه. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، یکی غضف، که درختی شبیه درخت خرما است. (از اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به غضف شود
لغت نامه دهخدا
(رَ فَ / فِ)
یا رضفه. کندۀ زانو. گردنای زانو. (دهار) (مهذب الاسماء). عین الرکبه، و آن استخوانی است مستدیرالشکل. کشکک. کاسۀزانو. سر زانو. (یادداشت مؤلف). استخوان قابک زانوکه گردنا نیز گویند. (از ناظم الاطباء). ج، رضفات. (مهذب الاسماء). چشمه ای از زانو. ج، رضف. (از کشاف زمخشری). میرزا علی در تشریح گوید: ساق مرکب است ازقصبتین، رضفه را نیز از بابت اینکه در طفولیت به توسط رباطی به قصبۀ کبری پیوسته جزء عظام ساق شمرده اند.. رضفه بزرگتر از جمیع استخوانهای سمسانیه است. درمیان ضخامت رباط عضله مستقیم قدامی فخذ متکی شده قبل از استخوانی شدن بلافاصله به قصبۀ کبری متصل بوده و دارای دو سطح و یک دور است، سطح قدامی محدب و دارای خطوط کوچک عمودی است بعض الیاف عضلۀ سه سر به آن متصل شده و بعض دیگر از آن گذشته و وتر رضفه از آنها حاصل می شود، میان این سطح و جلد کیسۀ سروزی قدام رضفه فاصله است. (از جواهر التشریح میرزا علی ص 144)
لغت نامه دهخدا
(رَ فَ)
یکی رضف. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). واحد رضف، یعنی مابین پاچه و دست اسب. (ازناظم الاطباء). و رجوع به رضف در معنی اسمی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوفه
تصویر نوفه
کوهان بلند (شتر) :جمع انواف
فرهنگ لغت هوشیار
موضع گذرانیدن بند شلوار کمر شلوار که بند را از آن گذرانند، بند شلوار: (هست پیراهنی و شلواری نیست بر هر دو نیفه و تیریز) (مسعود سعد. 603)، پوستی که از حوالی ناف روباه و جز آن گیرند: (شیر کز مالش عدل تو دباغت یابد گردنش نرم تر از نیفه روباه شود) (شرف شفروه رشیدی)، پارچه چهار گوشه ای که در آن لباس و غیره پیچند: بقچه: (جگر سوخته در نیفه که این نافه مشک سرب در گوشه رومال که این نقره خام) (وحشی. چا. امیر کبیر 47)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکفه
تصویر نکفه
نکفه در فارسی بکشه گند بناگوی (گند غده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطفه
تصویر نطفه
آب پشت در رحم، آن آب که بچه از آن بوجود میاید، آب صافی و روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضفه
تصویر غضفه
مرغ سنگخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قضفه
تصویر قضفه
پشته سنگی، سنگخوارک از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
ترسو بزدل، شتر رنجور کیسه ای بحجم یک نارنج که در زیرشکم جنس نرآهوی ختن در زیر جلد نزدیک عضو تناسلی حیوان قرار دارد و دارای منفذی است که از آن ماده ای قهوه یی رنگ روغنی شکل خارج میشود که بسیار خوشبو و معطراست و بنام مشک موسوم است و در عطرسازی بکار میرود، دستگاه تولید سلولهای جنسی نر در گیاهان گل دارکه مجموعه پرچمها را در برداردمجموعه اعضایی که در گیاهان تولید دانه های گرده میکنند وبنام پرچم موسومند مجموعه پرچم های گیاه. یا ترکیبات اسمی: نافه آهو. نافه آهو شدست ناف زمین از صبا عقد دو پیکر شدست پیکر باغ از هوا. (خاقانی سج. 37)، زلف خوشبوی معشوق. یا نافه مشک: نافه مشکم که گر بندم کنی در صد حصار سوی جان پرواز جوید طیب جان افزای من. (خاقانی. سج. 322) یا نافه مشک یافتن، بدست آوردن نافه، بلند آوازه شدن شهرت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
نتفه در فارسی دستچین، دهش، کمی اندکی آنچه ازگیاه وجزآن باانگشت برچینند، جمع نتف، بخشش عطا، چیزی مختصری اندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزفه
تصویر نزفه
اندکی آب، اندکی می
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده نیمه نصفت در تازی داد مندی نیمه: نان را دو نصفه کرد. گیلاس خود را نصفه نوشید
فرهنگ لغت هوشیار
سنگ پا، هوله آبچین (برخی هوله را بر گرفته از خاولی ترکی دانسته اند) داروی بوییدنی، افسار
فرهنگ لغت هوشیار
مونث نضر: شمش تلا شمش زر نضرت در فارسی کشی نرمی تر و تازگی خرمی، فرا خزیستی توانگری شادابی، درخشندگی، زیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیفه
تصویر نیفه
((فِ))
بندازار و شلوار، پوستین و پوست حیوان مرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نتفه
تصویر نتفه
((نُ فَ یا فِ))
بخشش، عطا، اندکی، مختصری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نافه
تصویر نافه
((فِ))
ناف آهوی مشک، ماده ای که در ناف آهوی مشک جمع می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نصفه
تصویر نصفه
((نِ فِ))
نیمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نطفه
تصویر نطفه
((نُ فِ))
آب پاک و صاف، منی، یاخته تشکیل شده از ترکیب یک جفت گانه وبه طور کلی موجود در حال پیدایش از چنین یاخته ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوفه
تصویر نوفه
((فِ))
شور و غوغا، بانگ و فریاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نافه
تصویر نافه
مرکز
فرهنگ واژه فارسی سره