جدول جو
جدول جو

معنی نصفان - جستجوی لغت در جدول جو

نصفان
(نَ)
اناء نصفان، خنور نیم پر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کوز نصفان، کوزۀ نیمه آب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منصفانه
تصویر منصفانه
از روی عدل و انصاف، عادلانه
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ صفن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به صفن شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قصفه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصفه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ غَ ثَ)
شتاب گردانیدن دابه هر دو دست خود را به رفتار. (ازمنتهی الارب) (آنندراج) ندف. رجوع به ندف شود
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ)
چکیدن آب. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). رجوع به نطف شود، روان گشتن آب و رفتن آن. (آنندراج). رجوع به نطف شود، به فجور تهمت کردن و به عیب آلودن. رجوع به نطف شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ضَ)
پهلو، نوعی از تک و دو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
پیکان تیر و نیزه، تیغ بی دسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نصل. رجوع به نصل شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
اناء نسفان، آوند پر لبریز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از المنجد) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ)
دهی است به شام. (منتهی الارب). شهری است در شام. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ترسا. (ناظم الاطباء). نصرانی. (از متن اللغه) (مهذب الاسماء) (المنجد) (از اقرب الموارد). مرد ترسا. (دهار) (مهذب الاسماء). واحد نصاری است. (از متن اللغه). رجوع به نصرانی و نصاری شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
شهری در فلسطین که اقوام و کسان حضرت مسیح در آنجا بودند و آن حضرت در آنجا متولد شد و اکنون دارای 10000 نفر جمعیت است. (ناظم الاطباء). رجوع به ناصره شود
لغت نامه دهخدا
در حال نوفیدن، (یادداشت مؤلف)، رجوع به نوفیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قصفان
تصویر قصفان
جمع قصفه، پایه های نردبان انبوهی ها تنه زدن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منصفانه
تصویر منصفانه
داد مندانه از روی عدل و انصاف: (اعمال خود را کاملا منصفانه جلوه میدهد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منصفانه
تصویر منصفانه
((مُ ص نِ))
از روی عدل و انصاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نصران
تصویر نصران
((نَ))
ترسا، جمع نصاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منصفانه
تصویر منصفانه
دادورانه، دادگرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از به طور غیرمنصفانه
تصویر به طور غیرمنصفانه
Unconscionably
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به طور منصفانه
تصویر به طور منصفانه
Equitably, Fairly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غیر منصفانه
تصویر غیر منصفانه
Inequitable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منصفانه
تصویر منصفانه
Equable, Equitable, Fair
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نامنصفانه
تصویر نامنصفانه
Unfair
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به طور غیرمنصفانه
تصویر به طور غیرمنصفانه
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نامنصفانه
تصویر نامنصفانه
niesprawiedliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منصفانه
تصویر منصفانه
zrównoważony, sprawiedliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از غیر منصفانه
تصویر غیر منصفانه
ungerecht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به طور منصفانه
تصویر به طور منصفانه
gerecht, fairerweise
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به طور غیرمنصفانه
تصویر به طور غیرمنصفانه
беспардонно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نامنصفانه
تصویر نامنصفانه
injusto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از غیر منصفانه
تصویر غیر منصفانه
несправедливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از به طور منصفانه
تصویر به طور منصفانه
справедливо
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از منصفانه
تصویر منصفانه
equilibrado, equitativo, justo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نامنصفانه
تصویر نامنصفانه
injusto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از به طور غیرمنصفانه
تصویر به طور غیرمنصفانه
безсовісно
دیکشنری فارسی به اوکراینی