جدول جو
جدول جو

معنی نصرالدوله - جستجوی لغت در جدول جو

نصرالدوله
(نَ رُدْ دَ / دُو لَ)
احمد بن مروان بن دوستک، مکنی به ابونصر و ملقب به نصرالدوله، سومین و بزرگترین امرای بنی مروان است، وی پس از برادرش منصور، به سال هجری قمری به امارت دیاربکر و میافارقین رسید و تا سال وفاتش (453 در میافارقین) حکمرانی کرد. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 241) (تاریخ الخلفاء ص 107) (اعلام المنجد) (تاریخ ادبیات ایران دکتر صفا ج 2 ص 373) (النجوم الزاهره ج 5 ص 69)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نصرالله
تصویر نصرالله
(پسرانه)
یاری خداوند، نام یکی از فضلای نامدار قرن ششم و مترجم کلیله و دمنه، نصرالله منشی
فرهنگ نامهای ایرانی
(رُدْ دَ لَ)
دبیس بن علی بن مزید الاسدی، مکنی به ابوالاعز و ملقب و مشهور به نورالدوله. دومین از امرای بنی مزید حله است، از 408 تا 474 هجری قمری امارت کرد. (از یادداشت مؤلف) (کامل ابن اثیر ج 9 ص 216) (الاعلام زرکلی ج 3 ص 13). و نیز رجوع به ابن خلدون ج 4 ص 277 و ابن خلکان ج 1 ص 230 شود
احمد بن ارسلان. چهارمین از امرای ایلک خانیۀ ترکستان شرقی است، پس از هارون بغراخان بن یوسف خضرخان به امارت رسید. (یادداشت مؤلف). رجوع به آل افراسیاب شود
دومین و چهارمین از خانان قرم است. بار اول از سال 871 تا 873 هجری قمری و دیگر بار از 878 تا 882 حکم رانده است. (یادداشت مؤلف)
دبیس ثانی. وی پنجمین امرای بنی مزید در حله است و از 501 تا 539 هجری قمری امارت کرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(صِ رُدْ دَ لَ)
بدربن حسنویه، مکنی به ابوالنجم دویمین امرای بنی حسنویۀ کردستان است. وی به سال 369 هجری قمری به امارت رسید. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 125 شود
محمد بن ابراهیم بن سیمجور، مکنی به ابوالحسن یا ابوالحسین امیر قهستان. رجوع به ابوالحسین سیمجور در این لغت نامه شود
حسین الحمدانی، مکنی به ابوعلی از امرای بنی مرداس حلب است. وی به سال 450 امارت یافت. (از معجم الانساب ص 204)
لغت نامه دهخدا
(نَ رُدْ دَ / دُو لَ)
رستم بن شهریاربن قارن مشهور به اصفهبد (اسپهبد) ملک الجبال و شاهنشاه غازی و ملقب به نصیرالدوله از امرای آل باوند است، بعد از پدرش اصفهبد حسام الدوله شهریار به پادشاهی مازندران رسید و مدتها با سلطان سنجر سلجوقی کشمکش داشت و سنجر با همه کوشش ها نتوانست بر وی غلبه کند، و بعد از مرگ سنجر از اوضاع آشفتۀ مملکت ایران استفاده کرد و قلمرو سلطنت خود راتا حدود بسطام و دامغان وسعت داد و تا سال 558 ه.ق. سلطنت کرد. (از تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج 2 ص 48). و نیز رجوع به تاریخ طبرستان ج 2 ص 86 شود
لغت نامه دهخدا
(فَ رُدْ دَ لَ)
گلپایگانی. یکی از نوادگان فخرالدوله گرشاسب بود و به امر حسام الدوله اردشیر او را در رود خانه بابل غرق کردند. رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 195 از ترجمه فارسی شود
نماور بن بیستون (متوفی به سال 640 هجری قمری) از پادشاهان سلسلۀ پادوسبانان است. (از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 192). رجوع به پادوسبانان شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دهی است از دهستان کوهپایۀ بخش حومه شهرستان بجنورد که در 15 هزارگزی شمال باختری بجنورد و 10 هزارگزی شمال راه شوسۀ بجنورد به مشهد قرار دارد. جایی کوهستانی سردسیر و دارای 450 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده اش غلات، بنشن، انگور و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ رُدْ دَ لَ)
جعفر بن علی بن دواس. از مردم مصر بود که در طرابلس شام پرورش یافت. وی از شاعران شیرین سخن و خوش ذوق بود که در آهنگ و نوازش عود روشی تازه و نیکو داشت. رجوع به فوات الوفیات ج 1 ص 103 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رُلْ لاه)
ابن علی بن منصور، مکنی به ابوالفتح و مشهور به ابن الکیال، از علمای قرائت و از فقهای حنفی قرن ششم و از اهالی واسط است به سال 502 هجری قمری ولادت یافت و در 586 به واسط درگذشت مدتی قضاوت بصره و سپس واسط را به عهده داشت. او راست: المفیده در قراآت عشر. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353). و نیز رجوع به غایهالنهایه ج 2 ص 339 و الجواهرالمضیئه ج 2 ص 198 شود
ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم الشیبانی الجزری، مکنی به ابوالفتح و ملقب به ضیأالدین و معروف به ابن الاثیر. رجوع به ابن الاثیر شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رُلْ لاه)
پنجمین امرای منگیت است و از 1242 تا1277 هجری قمری حکومت کرد. (از تاریخ الخلفاء ص 248)
لغت نامه دهخدا
کردی. احمد بن مروان بن دوستک ملقب به نصرالدوله. او از ملوک میافارقین و دیار بکر است. پس از قتل برادرش ابوسعید در 403 هجری قمری به سلطنت رسید و مدت پنجاه سال در کمال رفاه حکم راند و در 453 درگذشت
لغت نامه دهخدا
تصویری از دارالدوله
تصویر دارالدوله
پایتخت فرمانسرا
فرهنگ لغت هوشیار