جدول جو
جدول جو

معنی نصرآبادی - جستجوی لغت در جدول جو

نصرآبادی
(نَ)
محمد طاهر (میرزا...) از ادبا و شعرای قرن یازدهم است، وی مؤلف تذکره ای است که به نام خود او ’تذکرۀ نصرآبادی’ معروف شده است و مشتمل است بر شرح حال قریب یک هزار تن از شاعران معاصر مؤلف. وفات وی در اواخر قرن یازدهم یا اوایل قرن دوازدهم و به هر حال بعد از سال 1099 هجری قمری اتفاق افتاده. او راست:
تا نسیم عطرزلفت بر صبا پیچیده است
عطسه در مغز غزالان ختا پیچیده است
در سر ما نیست گردن تافتن از قید عشق
گوش ما را دست تسلیم و رضا پیچیده است
دل شهید آرزو کردیم از تیغ هوس
خون دل ما را چنین بر دست و پا پیچیده است.
رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 457 و ریحانه الادب ج 4 ص 196 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ دِ شِ)
دهی است از دهستان آشتیان بخش طرخوران شهرستان اراک، در 17هزارگزی جنوب شرقی طرخوران و 3هزارگزی راه آشتیان به تفرش، در ناحیۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 656 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. مزرعۀ عزیزآباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(ظِ یِ نَ)
شاعر خوش گوئی است و خالی از ملاحت نیست. شعرش اینست:
رود به باد دلی کز هوا نرسته درست
چو خوشه ای که در آن دانه ای نبسته درست
کجاست آنکه مرا منع کوی او میکرد
تباه گشتم و دل همچنان نشسته درست
حدیث هرزه درایان بعقل راست مکن
که تیر کج ز کمان کسی نجسته درست
همان هنر شکند خویش را اگر مردی
برآور از کفش این تیغ را ز دسته درست.
رباعی
کاظم بجز از خدا ستودن غلطاست
در بند قبول خلق بودن غلط است
جائی که به هرزه میرود آب حیات
آنجا گهر خویش نمودن غلط است.
(تذکرۀ نصرآبادی ج 2 ص 229)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
محمدطاهر نصرآبادی اصفهانی. معاصر میرزا صائب و میرزا حیدر و از شاعران نامور آن روزگار بشمار میرفت. او راست: تذکرهالشعراء بزبان فارسی که در آن ترجمه حال قریب هزار تن از شاعران آن عصر را آورده است و از این تذکره شرح حال آقا حسین خونساری و محمدباقر سبزواری در نجوم السماء نقل شده است. و آن از مآخذ تذکرۀ خزانۀ عامره و سرو آزاد و دیگر تذکره ها بشمار میرود و در سال 1317 هجری قمری بتصحیح وحیددستگردی در طهران چاپ شده است و در مقدمۀ این طبع شرح حال مختصری از مؤلف آمده است و آن دارای یک مقدمه و پنج فصل و خاتمه ای است. در آغاز تذکره، فهرست عناوین و در آخر آن فهرست اعلام تنظیم گردیده است. و این میرزا طاهر بجز میرزا طاهر قزوینی ملقب به وحید و صاحب دیوان نثر و نظم به فارسی و عربی و ترکی است که شاه سلیمان پس از مرگ وزیرش شیخ علیخان در سال ’1101’ او را به وزارت برگزید و پس از مرگ شاه سلیمان، شاه سلطان حسین نیز وزارت را بدو واگذار کرد. (از الذریعه ج 4 ص 36). رجوع به الذریعه ج 2 ص 394 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ عَ نَ)
شاعر سدۀ یازدهم و معاصر شیخ بهایی و دایی نصرآبادی صاحب تذکره بوده است. (ذریعه ج 9 ص 242)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ابراهیم بن محمد معروف به شیخ ابوالقاسم نصرآبادی از اکابر صوفیان و عارفان قرن چهارم هجری و خلیفۀ شیخ شبلی جعفر بن یونس است، در قریۀ نصرآباد اصفهان خانقاهی داشته است. وفات وی به سال 372 یا 367 هجری قمری در نصرآباد اصفهان - یابه روایتی در مکه و به روایتی دیگر در مدینه - اتفاق افتاد. (از ریحانه الادب ج 4 ص 194) (طریق الحقایق ج 2 ص 210). و نیز رجوع به مقدمۀ تذکرۀ نصرآبادی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نِ نَ)
میرزا امین، نوادۀ خال محمدطاهر نصرآبادی، صاحب تذکرۀ نصرآبادی. شاعر قرن یازدهم هجری بود و در حساب و نجوم مهارت داشت. از اوست:
کی نصیحت در دل سنگین دلان دارد اثر
در زمین نرم تخم افزون دمد اندیشه را.
(از تذکرۀ نصرآبادی صص 453- 454).
و رجوع به همین کتاب و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
امین (میرزا...) از شعرای اواخر قرن یازدهم هجری است در علم حساب و نجوم و صنایع شعری دستی داشته است. او راست:
غبار خاطر احباب شد نصیحت من
به خانه گرد هم از بهر رفت و رو برخاست.
تا حیاتی هست ما را روزی ما می رسد
آب تا جاری بود این آسیا در گردش است.
رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 453 و ریحانه الادب ج 4 ص 196 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رِ حَدد)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه وارداک شهرستان مشهد، در 62 هزارگزی شمال غربی مشهد بر کنار راه قدیمی مشهد به قوچان، در جلگۀ معتدل هوایی واقع است و 256 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصول عمده اش چغندر، کنجد و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
از قرای بلوک خرقان در قزوین. (یادداشت مؤلف). دهی است از دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 24هزارگزی خاور آوج با 1191 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمۀ بزرگی به نام علی بلاغی (چشمۀ علی) تأمین می شود که آبش بسیار گواراست. در تابستان از دیه های مجاور برای هواخوری به این ده می آیند و این چشمه را نظر کرده دانسته خوردن مشروبات الکلی را در آنجا گناهی بزرگ می دانند. راه این ده مالرو است ولی از طریق آب گرم می توان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ)
دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. در 42هزارگزی مغرب نورآباد، در منطقۀ پرتپه ماهور و سردسیری واقع است و 180 نفر سکنه دارد. آبش از رود حمام تأمین می شود. محصولش غلات و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و بافتن سیاه چادر و قالی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند، در 48 هزارگزی شمال غربی مرند و 9 هزارگزی جادۀ خوی به جلفا، در جلگۀ سردسیری واقع است و 117 تن سکنه دارد، آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات و کرچک و پنبه، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از بخش ایذۀ شهرستان اهواز، در 10 هزارگزی جنوب ایذه بر سرراه گورپرویز به ازگیل، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 109 تن سکنه دارد، آبش از چشمه و قنات، محصولش غلات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، مزرعۀ نورآباد جزو این آبادی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز، در 78 هزارگزی شرق زرقان بر سر راه توابع ارسنجان به کربال، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 127 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و چغندر، شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن، در 12 هزارگزی جنوب غربی تنکابن، در جلگۀمرطوب و معتدل هوائی واقع است و 265 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه چالگرود، محصولش برنج و مرکبات، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
ده کوچکی است از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 357 شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گرمسیر شهرستان اردستان در 18هزارگزی شمال شرقی اردستان، 5هزارگزی راه فرعی زواره به اردستان در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و دارای 200 تن سکنه است، آبش از قنات و محصولش غلات، پسته، بادام و شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان تحت جلگۀ بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور. در 15هزارگزی غرب فدیشه و در منطقۀ جلگۀ معتدل هوایی واقع است و 451 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهستانی است در بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین. قرای این دهستان در ساحل جنوبی رود خانه الوند، قسمتی در علیای قصرشیرین و قسمتی در سفلی واقع شده است. آبادیهای دهستان به نام کدخدای محل نامیده میشود و معمولاً با مرگ کدخدا نام آنهاتغییر میکند، فعلاً (سال 1331 تاریخ چاپ فرهنگ جغرافیایی) نام آنها به ترتیب از پل ذهاب تا قصرشیرین و از قصرشیرین تا مرز عراق بدین ترتیب است: شمس اﷲ با 75 نفر سکنه، پاشا 90 نفر، سیداحمد 25 نفر، سیدخلیل 225 نفر، سرآسیاب نزدیک شهر 250 نفر، سید سعداﷲ 100 نفر، سید سهراب 75 نفر، نوپهن 75 نفر، تنگاب باباخانی 50 نفر و نیز آبادیهای گرلوه، نمره 2، گنبد صوفی تنگاب احمدوند نیز جزء این دهستان است. دهستان در منطقۀ پرتپه و ماهور و گرمسیری در ساحل رود خانه الوند واقع است و جمعاً 13 قریه و 1400 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غلات و محصولات صیفی و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
دهی از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج. سکنۀ آن 350 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، حبوب، لبنیات و توتون است. این ده در دو محل نزدیک بهم بنام عصرآباد جدید و عصرآباد کهنه واقع است. سکنۀ عصرآباد جدید 240 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
محله ای است در ری در سمت بالای شهر. (ازالانساب سمعانی). و آن منسوب است به نصر بن عبدالعزیزالخزاعی که در عهد سفاح به ولایت ری رسید و چون ابومسلم خراسانی کشته شد، منصور خلیفه نامه ای از زبان ابومسلم خطاب به او جعل کرد و در آن نامه به وی دستور داد که ولایت را به ابوعبیده سپارد و چون نصر چنین کرد او را زندانی کردند و کشتند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان. رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 411 شود
لغت نامه دهخدا
(صِ)
دهی است از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه در 16هزارگزی جنوب شرقی شاهین دژ و 11هزارگزی راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب، در منطقه ای کوهستانی واقع است و هوایش معتدل و سالم است و 74 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و حبوبات و کرچک است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و صنعت دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 523)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ)
منسوب است به نمدآباد که از محله های نیشابور است. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی از دهستان چاه کوتاه بخش برازجان است که در شهرستان بوشهر واقع است و 118 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
نسبتی به صخرآباد
لغت نامه دهخدا
(خَ)
محمدعبدالحق العمری. او راست: 1- تسهیل الکافیه و آن شرحی است بر کافیه ابن حاجب که بسال 1282 هجری قمری در هند بچاپ رسیده است. 2- شرح علی الهدایه اثیرالدین ابهری که بسال 1297 هجری قمری در هند بچاپ رسیده است. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منسوب است به بکرآباد که محلۀ معروفی است در جرجان (گرگان). (از سمعانی) ، بمجاز، ترک آشنایی کردن. بریدن از کسی. دوری کردن از او. رجوع به گسلیدن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منسوب به بحرآباد: انجیربحرآبادی به نیکوئی معروف است. (یادداشت مؤلف).
- امرود بحرآبادی، قسمی امرود است و در ذخیرۀ خوارزمشاهی مکرر نام او آمده است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
صادق (میرزا...) بن میرزا صالح متخلص به مینا. از فضلاء و شاعران قرن یازدهم است وی در علوم ریاضی و اسطرلاب و هندسه دستی داشته و در فنون سپاهی گری هم ممتاز بوده است، او در هند ولادت یافت و درسال 1061 هجری قمری در همان مملکت درگذشت. او راست:
به نام خداوند مینا و می
خداوند چنگ و خداوند نی
از او ساغر ماه گردون نشین
وز او دور جام سپهر برین.
(از تذکرۀ نصرآبادی ص 64 و ریحانه الادب ج 4 ص 135)
لغت نامه دهخدا