جدول جو
جدول جو

معنی نصحا - جستجوی لغت در جدول جو

نصحا
نصیح ها، ناصح ها، نصیحت کننده ها، پنددهندگان، جمع واژۀ نصیح
تصویری از نصحا
تصویر نصحا
فرهنگ فارسی عمید
نصحا
(نُ صَ)
نصحاء. رجوع به نصحاء شود
لغت نامه دهخدا
نصحا
جمع نصیح
تصویری از نصحا
تصویر نصحا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصحا
تصویر اصحا
صحیح ها، تندرست ها، سالم ها، کنایه از بی عیب و نقص ها، درست ها، فاقد اشتباه ها، جمع واژۀ صحیح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فصحا
تصویر فصحا
فصیح ها، ویژگی کسانی که خوب سخن بگویند و کلامش بدون ابهام باشد، همراه با شیدایی ها، جمع واژۀ فصیح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصح
تصویر نصح
پند دادن، پندواندرز، محبت خالص
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
رشته. (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (از مهذب الاسماء). سلک. (منتهی الارب) (آنندراج) (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد). رشته که بدان چیزی دوزند. (فرهنگ خطی) (از متن اللغه). رشتۀ خیاط. (فرهنگ خطی). خیط. (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد). ج، نصح، نصاحه
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جامه دوختن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه). نصح. (متن اللغه) ، صافی شدن. (از المنجد) ، خالص شدن. نصوح. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، خالص کردن توبه را از شوائب عزم بر رجوع به آن. (از المنجد) ، خالص کردن کار را. (از اقرب الموارد) ، تصفیه کردن عسل را. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، آشامیدن و سیراب شدن. نصح. (از متن اللغه) ، سیراب کردن باران بلد را تا چنان پرسبزه شود که جای خالی در آن نماند. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه). نصح. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(نُ صُ)
جمع واژۀ نصاح به معنی خیط و رشته و سلک. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(نُصْ صَ)
جمع واژۀ ناصح به معنی نصیحت کننده. (آنندراج). رجوع به ناصح شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
یکی از محاضر سلمی و آن یکی از دو کوه است در طی و در آن آبها و نخل است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(نَص صا)
درزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). خیاط. (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد). ناصحی. ناصح. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(نُصْ صا)
جمع واژۀ ناصح. رجوع به ناصح شود
لغت نامه دهخدا
(فُ صَ)
فصحاء. گشاده زبانان: همه فصحا پیش او سپر بیفکندند. (تاریخ بیهقی). رجوع به فصاء شود
لغت نامه دهخدا
(نُ صَ)
جمع واژۀ نصیح به معنی پنددهنده است. (از آنندراج) (از متن اللغه). رجوع به نصیح شود: و صلحاء واعظان و نصحاء مذکران. (ترجمه محاسن اصفهان ص 119)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نصرا
تصویر نصرا
جمع نصیر یاری کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصاح
تصویر نصاح
دوزنده رشته نخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فصحا
تصویر فصحا
کسی که کلامش دارای فصاحت باشد زیان آور ترزبان، جمع فصحا (ء)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصح
تصویر نصح
پند و اندرز نصیحت کردن، پند دادن، خالص و بی آمیغ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصحا
تصویر اصحا
جمع صحیح درستان تندرستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصحاء
تصویر نصحاء
جمع نصیح، پند دهندگان جمع نصیح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فصحا
تصویر فصحا
((فُ صَ))
جمع فصیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نصح
تصویر نصح
((نَ یا نِ))
پند دادن، اندرز کردن، پند، اندرز
فرهنگ فارسی معین
اندرزدادن، تذکره، تذکیر، مناصحت، نصیحت کردن، وعظ کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد