- نشانی
- آدرس، آیه، آیت، محال، غیر ممکن
معنی نشانی - جستجوی لغت در جدول جو
- نشانی
- آدرس، علامتی که میان دو نفر تعیین شده باشد، علامتی که با آن کسی یا چیزی را بشناسند، نام ونشان، علامت
- نشانی
- نشانه و علامتی که بدان چیزی یا کسی یا جائی را باز شناسند
- نشانی ((نِ))
- علامتی که با آن کسی یا چیزی یا جایی را بشناسند، آدرس
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
علامت، آیه، آیت، آرم
محرمانه
نشان، نشانی، آماج، هدف، چیزی که در جایی قرار بدهند برای تیراندازی
نشانه کردن: هدف تیر قرار دادن،برای مثال کس نیاموخت علم تیر از من / که مرا عاقبت نشانه نکرد (سعدی - ۷۹)
نشانه کردن: هدف تیر قرار دادن،
زر غیرخالص که از آن در خراسان سکه می زده اند
مخفی، مخفیانه، کنایه از خزینه، اندوخته، گنج، کنایه از حقیقت، معنی، راز، سر، کنایه از ضمیر، دل، باطن، کنایه از قبر، گور، مدفن، درونی، نامشهود، کنایه از در نهان، در دل، دزدانه
منسوب به (کشانیه) از اهل کشانیه. منسوب به کشان توضیح: در شاهنامه بصورت اسم آمده: (کشانی هم اندر زمان جان بداد تو گویی که هرگز ز مادر نزاد)
نمودار، دلیل، امارت، علامت
شادمان، خوشحال، تیزدل
ناممکن، ممتنع، محال
منسوب به نهان: پنهانی سری: (قسمی نهانیهاء عقلی و قسمی نهانیهاء شریعی) یا زندگی نهانی (زندگی)، در نهان پنهانی: (سید... با سه پسر براهی مجهول بیک هفته باصفهان آمد نهانی)
مسکوک زری که 3 بارداشته زرده هفت و آن مسکوکی بود رایج در خراسان قدیم: (هر کور هیش گشت چو من بنده از آن پس از علم و هنر باشد دینار و شانیش) (ناصرخسرو) توضیح رشیدی نویسد: (صحیح شیانی است چنانکه گذشت
از مردم کشان، برای مثال کشانی هم اندر زمان جان بداد / چنان شد که گفتی ز مادر نزاد (فردوسی - ۳/۱۸۵)
جذابیت، گیرایی، کشش
Indication
indicação
indicación
wskazanie
указание
вказівка
aanwijzing
Hinweis
indication
indicazione
संकेत
ইঙ্গিত
indikasi
belirti