جدول جو
جدول جو

معنی نشاسه - جستجوی لغت در جدول جو

نشاسه
نشاسته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نشاسته
تصویر نشاسته
گردی سفید، بی بو، بی مزه که برای آهار دادن پارچه و ساختن پودر و چسب و پختن بعضی خوراک ها به کار می رود. در طب نیز استعمال می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
نشان، نشانی، آماج، هدف، چیزی که در جایی قرار بدهند برای تیراندازی
نشانه کردن: هدف تیر قرار دادن، برای مثال کس نیاموخت علم تیر از من / که مرا عاقبت نشانه نکرد (سعدی - ۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواسه
تصویر نواسه
نواده، نوه، فرزند زاده، فرزند فرزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشابه
تصویر نشابه
یک تیر واحدنشاب یک تیریک سهم
فرهنگ لغت هوشیار
نجاست در فارسی پلیدی نسروش موتریش پاچایه وژن از آن ز زرق و ریا گشت ظاهرش طاهر - که از نفاق درونه وژن نمی داند (رضی الدین نیشاپوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
نمودار، دلیل، امارت، علامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشافه
تصویر نشافه
هوله آبچین لنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاره
تصویر نشاره
خاک اره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاسه
تصویر نفاسه
نفاست در فارسی در تازی زفتی کردن، آز ورزیدن، در فارسی گرانمایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاسه
تصویر نقاسه
پاژ نام نهادن بر نام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواسه
تصویر نواسه
فرزندزاده (اعم ازپسرزاده و دخترزاده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
((نِ نِ))
هدف، آماج، علامت، علامت مشخصی برای شناختن چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواسه
تصویر نواسه
((نَ س))
نبیسه، نبسه، نبیره، فرزندزاده، دخترزاده
فرهنگ فارسی معین
((نِ تِ))
ماده ای است سفید و بی بو و بی مزه تهیه شده از گندم یا سیب زمینی که هم استفاده خوراکی دارد و هم برای آهار دادن پارچه و ساختن چسب و... به کارمی رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشاسته
تصویر نشاسته
((نِ تَ یا تِ))
نشانده، کاشته، تعیین کرده، منصوب
فرهنگ فارسی معین
((ش س))
جزیی از فعل است که در هر صیغه تغییر می کند و مفهوم شخص و عدد را به فعل می افزاید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
علامت، آیه، آیت، آرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شناسه
تصویر شناسه
تعریف، معرف، شاخص، ID، مشخصه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشاسته
تصویر نشاسته
آمیدون، آمولن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
Indication
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
indication
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
indicación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
wskazanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
указание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
вказівка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
aanwijzing
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
Hinweis
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
indicação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
indicazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
संकेत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
ইঙ্গিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
indikasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
belirti
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
표시
دیکشنری فارسی به کره ای