جدول جو
جدول جو

معنی نسیات - جستجوی لغت در جدول جو

نسیات
(نُ سَیْ یا)
جمع واژۀ نسیّه. رجوع به نسیّه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نسیان
تصویر نسیان
فراموش کردن، فراموشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیات
تصویر نیات
نیت ها، قصدها، عزم ها، آهنگ ها، جمع واژۀ نیت
فرهنگ فارسی عمید
(قَ سی یا)
جمع واژۀ قسی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قسی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(نَسْ یَ)
نسیئه. آنچه نقدنباشد. مقابل نقد. نسیه: نقد به نسیت دادن و حاضر به غائب فروختن از مقتضی عقل دور است. (ترجمه تاریخ یمینی ص 114). رجوع به نسیئه و نسیه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ)
جمع واژۀ نواه. رجوع به نواه شود
لغت نامه دهخدا
(نَسْ)
زن مبتلا به درد عرق النسا. (ناظم الاطباء). تأنیث انسی ̍. (منتهی الارب). رجوع به انسی ̍ شود
لغت نامه دهخدا
(نَ سَ)
تثنیۀ نسا است. (منتهی الارب). رجوع به نسا شود
لغت نامه دهخدا
(نَسْ)
آن که فراموشی بر وی غالب باشد. (منتهی الارب) (از آنندراج) (غیاث اللغات). فراموشکار
لغت نامه دهخدا
(نَ سَ)
دم ها و بوهای خوش. (آنندراج) (غیاث اللغات). جمع واژۀ نسمه. رجوع به نسمه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ سَ)
جمع واژۀ غساه. (منتهی الارب). جمع غساه، غسیات است یا درست آن غسوات. (از قطر المحیط). رجوع به غساه شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ آسیه
لغت نامه دهخدا
(حِسْ سی یا)
جمع واژۀ حسّی
لغت نامه دهخدا
(نی یا)
جمع واژۀ نیت. رجوع به نیت شود
لغت نامه دهخدا
جمع حسیه، الف - قضایایی که عقل بمجرد تصور دو طرف آن حکم بدان کند از روی جزم و یقین بواسطه حس ظاهر یا حس باطن که آنها را محسوسات و مشاهدات نامند و از مقدمات یقینه ضروریه باشند. ب - محسوسات بمعنی مشاهدات حسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفسیات
تصویر نفسیات
جمع نفسیه، روانی ها جمع نفسیه نفسانیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسریات
تصویر نسریات
لاشخوران تیره کرکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیات
تصویر سیات
بدی ها گناهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسیان
تصویر نسیان
فراموشی، فرو شدن از خاطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیات
تصویر نیات
جمع نیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایات
تصویر نایات
جمع نای، از ریشه پارسی نای ها نی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسیان
تصویر نسیان
((نِ))
فراموشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیات
تصویر نیات
((نِ یّ))
جمع نیت
فرهنگ فارسی معین
ذهول، فراموشی
متضاد: یاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد