جدول جو
جدول جو

معنی نسنسه - جستجوی لغت در جدول جو

نسنسه(غَ بَ لَ)
راندن، زجر کردن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به شتاب پریدن مرغ. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). شتافتن مرغ در پریدن. (فرهنگ خطی) (از اقرب الموارد) ، سرد وزیدن باد. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). باد سرد وزیدن. (ناظم الاطباء) ، سست شدن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: نسنس الرجل
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ سَ)
سخن چینی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نمیمه. سعایت. (اقرب الموارد) (از المنجد). ج، نسائس، فتنه انگیزی بین مردم. ایکال بین الناس. (از اقرب الموارد) ، تری که بر سر هیزم گرد آید در سوختن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). نسیس، سرشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). طبیعت. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، بقیۀ جان. (ناظم الاطباء). گویند: بلغ منه نسیسته، یعنی قریب به مرگ رسید. (از منتهی الارب). نسیس. رجوع به نسیس شود. ج، نسائس
لغت نامه دهخدا
(نِ پِ)
نام مکۀ مکرمه است. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از معجم البلدان) (از اقرب الموارد). ناسّه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سُ سَ / سِ)
زنبور سیاه، انگور سیاه. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا