جدول جو
جدول جو

معنی نسل - جستجوی لغت در جدول جو

نسل
مردمی که در یک زمان واحد زندگی می کنند، مردم هم عصر مثلاً نسل بعد از انقلاب، در علم زیست شناسی مجموعه ای از جانداران که در سلسله مراتب نژادی مرحلۀ واحدی را تشکیل می دهند مثلاً نسل لاک پشت های غول پیکر در حال انقراض است، ذریه، دودمان، فرزند
تصویری از نسل
تصویر نسل
فرهنگ فارسی عمید
نسل(نُ مِ)
دهی است از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج، در5هزارگزی شمال شرقی رزاب و 4هزارگزی شمال شرقی راه مریوان به رزاب، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات و توتون و پنبه و اقسام میوه ها، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
نسل
فرزند، ولد، اولاد، بچه
تصویری از نسل
تصویر نسل
فرهنگ لغت هوشیار
نسل((نَ))
نژاد، فرزند، دودمان، جمع انسال
تصویری از نسل
تصویر نسل
فرهنگ فارسی معین
نسل
دودمان
تصویری از نسل
تصویر نسل
فرهنگ واژه فارسی سره
نسل
آل، تبار، تیره، دودمان، ذریه، سلاله، فرزند، نژاد، ریشه، دوره، عصر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نسل
جيلٌ
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به عربی
نسل
Descendant, Generation, Lineage
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نسل
descendant, génération, lignée
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نسل
نژاد، تخم، نام مرتعی در حوزه ی پرتاسی لفور سوادکوه، نام مرتعی در بندپی.، از دهکده های نمارستاق محال ثلاث
فرهنگ گویش مازندرانی
نسل
afstammeling, generatie, afstamming
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به هلندی
نسل
ทายาท , รุ่น , เชื้อสาย
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به تایلندی
نسل
descendente, geração, linhagem
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نسل
potomek, pokolenie, rodowód
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به لهستانی
نسل
потомок , поколение , родословная
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به روسی
نسل
نسل، نژاد
دیکشنری اردو به فارسی
نسل
نسل
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به اردو
نسل
צאצא , דּוֹרוֹת , יַחֲסִין
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به عبری
نسل
Nachkomme, Generation, Abstammung
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به آلمانی
نسل
子孫 , 世代 , 血統
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نسل
后代 , 代 , 世系
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به چینی
نسل
kizazi, ukoo
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نسل
후손 , 세대 , 혈통
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به کره ای
نسل
нащадок , покоління , рід
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نسل
keturunan, generasi
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نسل
বংশধর , প্রজন্ম , বংশ
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به بنگالی
نسل
वंशज , पीढ़ी , वंशावली
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به هندی
نسل
discendente, generazione, genealogia
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نسل
descendiente, generación, linaje
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نسل
torun, nesil, soy
تصویری از نسل
تصویر نسل
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نسلا
تصویر نسلا
از لحاظ نسل
نسلاً بعد نسل: نسلی پس از نسل، نسل بر نسل، پشت برپشت، زادبرزاد
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
منسوب به نسل. خاندانی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از منسل
تصویر منسل
تخمدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنسل
تصویر عنسل
ماچه تیز رو
فرهنگ لغت هوشیار
قومی، قومیت، فراتر از نژاد، نژادی
دیکشنری اردو به فارسی