جدول جو
جدول جو

معنی نسفی - جستجوی لغت در جدول جو

نسفی
(نَ سَ)
عبدالله بن احمد، معروف به حافظ الدین نسفی، مکنی به ابوالبرکات. از ائمۀ فقه و مصنفین سنت است. او راست: 1- عمده عقیده اهل السنه والجماعه. 2- کشف الاسرار، در اصول. 3- کنزالدقائق، درفروع مذهب حنفی. 4- مدارک التنزیل و حقائق التأویل، معروف به تفسیر نسفی. 5- منارالانوار، در اصول فقه. وی به سال 710 هجری قمری در بغداد درگذشت. (از معجم المطبوعات ستون 1850). و رجوع به قاموس الاعلام ج 6 شود
حسین بن خضر نسفی. از فقهای حنفی قرن پنجم است. از مردم بخارا بود. مدتی را در بغداد به سر برد و سرانجام به بخارا بازگشت و در همانجا به سال 424 هجری قمری درگذشت. او راست: الفوائد و الفتاوی. (از الاعلام زرکلی ذیل حسین بن خضر). و رجوع به الفوائد البهیه ص 66 شود
لغت نامه دهخدا
نسفی
(نَ سَ)
منسوب است به نسف از بلاد ماوراءالنهر. (از سمعانی). نخشبی. رجوع به نسف و نخشب شود
لغت نامه دهخدا
نسفی
نسفی در فارسی پارسی تازی گشته نخشبی منسوب به نسف
تصویری از نسفی
تصویر نسفی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نسبی
تصویر نسبی
دارای روند مقبول، دارای نسبیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافی
تصویر نافی
نفی کننده، رد کننده، دور کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
مربوط به نسب، مقابل سببی، دارای قرابت و خویشاوندی مستقیم از طریق پدر و مادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسفی
تصویر مسفی
سخن چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافی
تصویر نافی
نیسته نیستگر نیگر منتفی، نفی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجفی
تصویر نجفی
منسوب به نجف اهل نجف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسوی
تصویر نسوی
نسوی در فارسی نسایی از مرم نسا منسوب به نساازمردم نسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نستی
تصویر نستی
نیستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
قرابت و خویشاوندی مستقیم و پدر مادری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفسی
تصویر نفسی
نفسی در فارسی روانی منسوب به نفس مربوط به نفس
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده نیم پیاله نیم کاسه نوعی پیاله شراب نیم کاسه: از ساقی منصف اندر آن شب صد نصفی را کشیده تا لب. (تحفه العراقین. قر. 76) توضیح پیاله خرد را جام نام است و پیاله کلان را کاسه و پیاله متوسط را نیم کاسه و نصفی، نیمی از محصول که بنسبت متساوی و بموجب عقد مزارعه بهریک از طرفین میرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصفی
تصویر نصفی
((نِ فِ))
نوعی جام شراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نافی
تصویر نافی
دورکننده، رد کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
((نَ سَ))
منسوب به نسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
کمابیش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
Relative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relatif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
wa jamaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
상대적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relatif
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relatif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
আপেক্ষিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
रिश्तेदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relativ
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relatief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
відносний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
относительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
względny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
相对的
دیکشنری فارسی به چینی