- نسفته (فُ)
ناسفته. سوراخ نشده. مقابل سفته:
کآن درّ نسفته را در آن سفت
با گوهر طاق خود کند جفت.
نظامی.
هر نسفته دری دری می سفت
هر ترانه ترانه ای می گفت.
نظامی.
هنوزم غنچۀ گل ناشکفته است
هنوزم درّ دریائی نسفته است.
نظامی.
، بکر. دوشیزه. رجوع به ناسفته شود
کآن درّ نسفته را در آن سفت
با گوهر طاق خود کند جفت.
نظامی.
هر نسفته دری دری می سفت
هر ترانه ترانه ای می گفت.
نظامی.
هنوزم غنچۀ گل ناشکفته است
هنوزم درّ دریائی نسفته است.
نظامی.
، بکر. دوشیزه. رجوع به ناسفته شود
