دروا شدن گوشت بن دندان از دندان و فروهشته و سست گردیدن آن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه). سست شدن دندان و به یک سو شدن لثه از روی دندانها. (از اقرب الموارد) (از المنجد). نسوع. (اقرب الموارد). بیرون افتادن و برآمدن ثنیه از گوشت بن دندان. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : نسعت ثنیتاه، بیرون افتاد و برآمددندانهای ثنایای او. (ناظم الاطباء) ، رفتن. (از منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (از المنجد) (از اقرب الموارد). رفتن در زمین. (آنندراج). نسوع. (المنجد). گویند: نسع فی الارض، رفت در زمین و نسعت الارض نسعاً و نسوعاً. (منتهی الارب) ، خمیدن پشت یا دندان یا شکم کسی و مایل گردیدن آن. و رجوع به نسغ شود. (از منتهی الارب) (آنندراج)
دروا شدن گوشت بن دندان از دندان و فروهشته و سست گردیدن آن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه). سست شدن دندان و به یک سو شدن لثه از روی دندانها. (از اقرب الموارد) (از المنجد). نسوع. (اقرب الموارد). بیرون افتادن و برآمدن ثنیه از گوشت بن دندان. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : نَسَعَت ْ ثنیتاه، بیرون افتاد و برآمددندانهای ثنایای او. (ناظم الاطباء) ، رفتن. (از منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (از المنجد) (از اقرب الموارد). رفتن در زمین. (آنندراج). نسوع. (المنجد). گویند: نَسَعَ فی الارض، رفت در زمین و نسعت الارض نسعاً و نسوعاً. (منتهی الارب) ، خمیدن پشت یا دندان یا شکم کسی و مایل گردیدن آن. و رجوع به نَسْغ شود. (از منتهی الارب) (آنندراج)
کرکس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، ورکاک، دال، مردارخوٰار، کلمرغ، شیرگنجشک، لاشخور، دالمن، دژکاک نسر طایر: در علم نجوم ستاره ای در صورت فلکی عقاب نسر واقع: در علم نجوم ستاره ای در صورت فلکی چنگ (شلیاق)
کَرکَس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، وَرکاک، دال، مُردارخوٰار، کَلمُرغ، شیرگُنجِشک، لاشخُور، دالمَن، دَژکاک نسرِ طایر: در علم نجوم ستاره ای در صورت فلکی عقاب نسرِ واقع: در علم نجوم ستاره ای در صورت فلکی چنگ (شلیاق)
محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نسا، نسار، سایه بان، برای مثال دور ماند از سرای خویش و تبار / نسری ساخت بر سر کهسار (رودکی - ۵۴۵)
محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نَسا، نَسار، سایه بان، برای مِثال دور ماند از سرای خویش و تبار / نسری ساخت بر سر کهسار (رودکی - ۵۴۵)
مردمی که در یک زمان واحد زندگی می کنند، مردم هم عصر مثلاً نسل بعد از انقلاب، در علم زیست شناسی مجموعه ای از جانداران که در سلسله مراتب نژادی مرحلۀ واحدی را تشکیل می دهند مثلاً نسل لاک پشت های غول پیکر در حال انقراض است، ذریه، دودمان، فرزند
مردمی که در یک زمان واحد زندگی می کنند، مردم هم عصر مثلاً نسل بعد از انقلاب، در علم زیست شناسی مجموعه ای از جانداران که در سلسله مراتب نژادی مرحلۀ واحدی را تشکیل می دهند مثلاً نسلِ لاک پشت های غول پیکر در حال انقراض است، ذریه، دودمان، فرزند
نسر، محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نسار لاشه، مردار، برای مثال نسا و پلیدی بدانجا برند / که مردم بر آن راه برنگذرند (زراتشت بهرام - معین - نسا)
نَسَر، محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نَسار لاشه، مردار، برای مِثال نسا و پلیدی بدانجا برند / که مردم بر آن راه برنگذرند (زراتشت بهرام - معین - نسا)
هر یک از قسمت های بیست و یک گانۀ کتاب اوستا که به منزلۀ فصل و باب است و هر قسمت آن نام مخصوصی دارد، برای مثال چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نسک خوان شده از عشقش و ایارده گوی (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۲۲)، از اطاعت با پدر زردشت پیر / خود به نسک آفرنگان گفته است (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۸) عبادت کردن، پرستش کردن
هر یک از قسمت های بیست و یک گانۀ کتاب اوستا که به منزلۀ فصل و باب است و هر قسمت آن نام مخصوصی دارد، برای مِثال چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نسک خوان شده از عشقش و ایارده گوی (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۲۲)، از اطاعت با پدر زردشت پیر / خود به نسک آفرنگان گفته است (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۸) عبادت کردن، پرستش کردن