جدول جو
جدول جو

معنی نسبو - جستجوی لغت در جدول جو

نسبو(نَ)
جای لغزان و هموار و صاف. (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ص 393). نسو. رجوع به نسو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نسبی
تصویر نسبی
دارای روند مقبول، دارای نسبیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
مربوط به نسب، مقابل سببی، دارای قرابت و خویشاوندی مستقیم از طریق پدر و مادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسبت
تصویر نسبت
ربط دادن فعل یا صفتی به کسی، خویشی، قرابت، پیوستگی میان دو شخص یا دو چیز، همانندی بین علاقات اشیا یا کمیّات
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
به معنی عقل است و آن قوتی باشد که تمیز میان نیک و بد و خیر و شر به او حاصل می شود. (برهان قاطع) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). ظاهراً برساختۀفرقۀ آذرکیوان است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نسبا
تصویر نسبا
به پروز به گوهر به تبار ازلحاظ نسب ازجهت اصل ونژاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
قرابت و خویشاوندی مستقیم و پدر مادری
فرهنگ لغت هوشیار
نسبت در فارسی هارفت همگر، خویشی خویشاوندی، پیوستگی پیوند، وابستگی به سنجش تااندازه ای نسبت بدیگران (دیگرها) : فلان نسبه آدم خوبی است، تاحدی. توضیح صحیح صورت فوق است و} نسبتا {غلط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسبت
تصویر نسبت
خویشی، خویشاوندی، انتساب، مناسبت، قرابت به رحم و پیوستگی به نکاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
((نَ سَ))
منسوب به نسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسبت
تصویر نسبت
((نِ بَ))
خویشی، قرابت، پیوستگی و ارتباط دو شخص یا دو چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
کمابیش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نسبت
تصویر نسبت
بازخوانی، بسته، خویشاوندی، هارفت، بستگی، در برابر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
Relative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relatif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relatif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
نسبتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
เชิงสัมพันธ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
יחסי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
相対的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
相对的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
wa jamaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
상대적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relatif
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
относительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
আপেক্ষিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
रिश्तेदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relativ
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relatief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
відносний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
względny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نسبی
تصویر نسبی
relativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نسبت دادن، نسبت به
دیکشنری اردو به فارسی